گفتوگویی در باب عدالت ترمیمی و زنانی که قربانی خشونت هستند
خشونت بس: پروژه گزینههای عدالت برای زنان در سال 1999 آغاز شد به دلیل اینکه برخی از اعضای اجتماع[1] و سازمانهای مربوطه نگران بودند که رویکردهای عدالت ترمیمی در مواردی که زنان قربانی خشونت بودهاند، بدون در نظر گرفتن نیازهای کافی زنان و مشورت با اجتماع، به کار بروند. کمیتهی راهبری این پروژه در آن زمان اعلام کرد: لازم است مطمئن شویم که زنان نه فقط در عدالت ترمیمی، بلکه در کل سیستم قضایی گزینههایی برای انتخاب دارند.
در [پروژه] گزینههای عدالت برای زنان، در مرحلهی اول مطالعه از زنانی که قربانی خشونت بودند در مورد دیدگاهها، نیازها و مسائل مرتبط با عدالت سوالاتی پرسیده شد. زنان مورد مصاحبه گفتند به این موارد نیاز داشتند: دسترسی به کمک برای جلوگیری از بدرفتاری، امنیت مالی، جلوگیری از خشونت، امنیت کودکانشان، توانایی کنترل بر روی این فرایند، امنیت خودشان، حفظ روابط خانواده، احترام، پاسخگو شدن فرد آزارگر، پشتیبانی برای ایجاد تغییرات و شکستن چرخهی بدرفتاری با زنان و حق دسترسی به اطلاعات و آموزش.
زنان و نمایندگان نظام عدالت اذعان کردند که این نظام به تنهایی نمیتواند امنیت زنان را فراهم کند.
مطالعه انجام شده چهار توصیه را بیان کرد:
- حمایت مداوم از زنان برای دسترسی به عدالت و سایر خدمات
- جدی گرفتن خشونت علیه زنان توسط اجتماعات و خانوادهها
- داشتن سازوکاری برای رسیدگی کردن به کل مسائل نظام عدالت و پاسخگو بودن نظام
- حمایت مالی از قربانیان برای گذر از شرایط گذشته و شروع زندگی جدید.
بسیاری از نگرانیهای مشخص شدهی زنانِ مورد مصاحبه با مدافعان اجتماع، پلیس و کارکنان دولت نیز مشترک بود. بیشتر آنها اذعان کردند که باوجود بهبود و پیشرفتهای زیاد، هیچ جوابی برای درک و پیشگیری از بدرفتاری با زنان وجود ندارد.
در مرحلهی دوم گزینههای عدالت، عدالت ترمیمی و زنانی که قربانی خشونت هستند، با درکِ روشنتری از این نیازها و نگرانیها، خواهان درک بهتر مشکلات و مزایای رویکردهای عدالت ترمیمی برای زنان با تاکید بر نکات مهم هستند. هدف این مقالهی بحث[2] و کارگاه برای موارد زیر است:
- اطمینان از اینکه خشونت علیه زنان همچنان به صورت یک موضوع جناییِ بسیار جدی توسط نظام قضایی مورد توجه قرار گیرد.
- اطمینان از اینکه نیازهای زنانِ قربانیِ خشونت در فعالیتهای مرتبط با عدالت ترمیمی مورد توجه قرار گیرد.
- یادگیری در کنار هم و گفتوگو در مورد مسائل عدالت ترمیمی و خشونت علیه زنان.
این مرحله از گزینههای عدالت برای زنان بر حوزههای جنایی تمرکز دارد و به مسائل قانون خانواده اهمیت نمیدهد. میدانیم که برخی از فرآیندهای ترمیمی مانند میانجیگری در حوزههای قانون خانواده استفاده میشوند و اینکه مسائل زیادی وجود دارند که هنگام وجود سوءاستفاده و بدرفتاری در روابط باید به آنها رسیدگی شود. آنچه ما از این مرحله یاد میگیریم میتواند به بحثهای جاری در حوزههای قانون خانواده کمک کند.
گفتوگوی موردنیاز
چالشی در بحث پیرامون عدالت ترمیمی و خشونت علیه زنان وجود دارد؛ از یکسو کسانی هستند که میگویند هرگز نباید از رویکردهای ترمیمی در زمینه خشونت علیه زنان استفاده کرد. سمت دیگر کسانی هستند که میگویند رویکردهای ترمیمی باید برای همه نوع جرمی مورد استفاده قرار گیرد، بدون توجه به اینکه تا چه اندازه جرم یا رابطهی قربانی و آزاردهنده جدی باشد. دیدگاه مردم در سرتاسر این طیف قرار دارد. برخی هم به کل، خارج از این طیف هستند، چرا که مردم در مورد عدالت ترمیمی فاقد دانشاند یا دچار اشتباه میشوند. دو دلیل اصلی وجود دارد که چرا گفتوگو لازم است:
- زنان به اطلاعاتی نیاز دارند که با استناد به آنها بتوانند انتخابهای آگاهانه انجام بدهند. لازم است زنان خطرات و منافع عدالت و فرآیندهای ترمیمی را بهتر بفهمند و در انتخابشان برای خود و فرزندانشان حمایت شوند.
- میانجی گران عدالت و اجتماع لازم است پویایی بدرفتاری با زن و عدالت ترمیمی را بیشتر درک کنند تا حدی که خاطرجمع شوند این سیاستها و شیوهها، زنان را مجدد قربانی نکند و آنها را از فرآیندها و انتخابهایشان مطلع سازد.
عدالت ترمیمی
برخلاف نظام عدالتی که دو بخش فعال -مجرم، به نمایندگی وکیل مدافع و دولت، به نمایندگی از سوی دادستان- در دادگاه دارد، یک مدل ترمیمی دارای چهار بخش است: قربانی، مجرم، اجتماع و حکومت. نمودار زیر، نقش هر یک از بازیکنان را در دستیابی به عدالت نشان میدهد. نقش قربانی، توصیف اثرِ جرم و آنچه برای کمک به درمان نیاز دارد، است. نقش مجرم، قبول مسئولیت اعمال مضر و جبران آنها است. نقش اجتماع ایجاد امنیت و آرامش با دادن مسئولیت به قربانی برای کمک به درمان و دادن مسئولیت به مجرم برای پشتیبانیِ توانبخشی است. نقش حکومت کمک به فراهم کردن امنیت با حفظ نظم در اجتماع است. نقش دولت نیز شامل حصول اطمینان از بیطرفی نسبت به مجرم و جبران خسارت برای قربانی است.
ارزشهای عدالت ترمیمی
عدالت ترمیمی بر مبنای مجموعهای از ارزشها و اصول هدایت میشود. برخی از این ارزشها عبارتاند از:
- مشارکت معنیدار و داوطلبانه قربانی، مجرم و خانوادههای آسیبدیده یا اجتماع در یک جلسهی رودررو برای به دست آوردن اطلاعات، بیان احساسات، درک بهتر و رسیدن به یک توافق است.
- مجرم تا حد امکان در تلاش برای جبرانِ آسیبِ زده شده به عنوان عملی نمادین از مسئولیتپذیری در قبال آسیب است.
- زمانی که جرمی رخ میدهد، قربانی و مجرم، هرکدام ممکن است ازخودبیگانگی نسبت به خانواده یا اجتماع را تجربه کنند؛ ارزش در اینجا اتصال مجدد هر دوی آنها به زندگی اجتماعی به عنوان افراد سالم، مشارکتکننده و موثر است.
انواع فرآیندهای ترمیمی
عدالت ترمیمی بیش از اینکه برنامهای خاص باشد، یک شیوهی «نگاه کردن به» مسالهی جرم است. برنامههای ترمیمی عبارتاند از: میانجیگری[3]، کنفرانس گروهی خانوادگی[4]، هماندیشیهای (مجامع) عدالت جماعتی[5] و دایره صدور حکم.[6] فرآیندهای عدالت ترمیمی میتوانند در هر مرحله از نظام عدالت کیفری استفاده شوند. آنها نیازمند مشارکت داوطلبانهی قربانی هستند. مجرم باید مسئولیت برای اعمال مرتکب شده را قبول و برای شرکت موافقت کند.
میانجیگری میان قربانی – مجرم
در فرآیند میانجیگری، یک فرد آموزشدیده برای درک بیشترِ تاثیر جرم و مذاکره برای به توافق رسیدن در خصوص آن، با قربانی و مجرم ملاقات میکند.
کنفرانس گروهی خانوادگی
یک تسهیلگر[7] به منظور افزایش درکِ تاثیر آسیب و حمایت از خانواده گسترده (همه خویشاوندان)، جلسهای با قربانی، مجرم، خانواده و دوستانِ متاثر [از جرم وارده]، و ارائهدهندگان خدمات برای برنامهریزی جهت دستیابی به امنیت و درمان، برگزار میکند.
هماندیشیهای عدالت جماعتی
یک تسهیلگر برای درکِ بهتر تاثیر آسیبِ وارده و برنامهریزی برای درمان آسیب و موظف کردن مجرم به پاسخگویی، جلسهای با قربانی، مجرم، خانواده و اجتماع برگزار میکند. هماندیشیهای عدالت جماعتی اغلب توسط مجرمان جوان گردانده میشود.
حلقه صدور رای (حکم)
یک تسهیلگر برای بررسی تاثیر جرم بر قربانی و اجتماع و توصیهی یک حکم مناسب به قاضی، جلسهای با قربانی، مجرم و اجتماع گستردهتر برگزار میکند. برخی از حلقهها بیشتر به منظور درمان تشکیل میشوند تا صدور حکم. حلقهها اغلب در اجتماعات بومی برگزار میشوند.
اقدامات جایگزین، گزینههایی برای فرایندهای بزهکاری رسمی هستند که مبتنی بر قانوناند و با سیاست هدایت میشوند. اقدامات جایگزین میتوانند ترمیمی باشند اما نه لزوما. سیاستِ اقدامات جایگزین پرنس ادوارد آیلند[8] که معمولا فرایند پیش از اتهام هستند، در سال 1998 برای دربرگیری هماندیشیهای عدالت جماعتی اصلاح شدند.
خشونت علیه زنان
زنان زمانی که به دلیل آزار جسمی، جنسی، بدرفتاری و سوءاستفادهی عاطفی، تهدید یا وارد شدن خسارت مالی به اموالشان یا تصاحب آن توسط شخصی، صدمه ببینند قربانی خشونت محسوب میشوند. خشونت فیزیکی شامل مشت زدن، لگدزدن، گاز گرفتن، هل دادن، یا آسیب با یک سلاح است. آزار جنسی شامل تجاوز و یا هر عمل جنسی اجباری است. تهدید شامل گفتن، آسیب رساندن یا کشتن به کسی یا تعقیب کردن وی است. تصرف و یا آسیب رساندن به اموال میتواند شامل سرقت پول یا اشیاء، از بین بردن اشیاء، و صدمه زدن به حیوانات خانگی یا کشتن آنها باشد. بدرفتاری و سوءاستفادهی عاطفی شامل انتقاد، با نام بد صدا زدن، تحقیر کردن کسی در تنهایی یا در مقابل دوستان است که تعدی به عزتنفس محسوب میشود.
زنان معمولا توسط افراد آشنا مورد آزار قرار میگیرند. زنانی که متحمل آزار جنسی میشوند معمولا کسی که به آنها صدمه زده است را میشناسند. زنانی که متاهل هستند یا عرفا با کسی زندگی میکنند، گاهی اوقات توسط شریک زندگی خود صدمه میبینند. گاهی اوقات یک دوست، معلم، پدر و مادر یا خویشاوند دیگر ممکن است به آنها آسیب برساند. گاهی اوقات، زن کسی را که به او آسیب میرساند، نمیشناسد.
برخی از زنان به دلیل ویژگیهایی مانند سن (جوان یا مسنتر)، ازکارافتادگی، تفاوتهای زبانی یا فرهنگی بیشتر در برابر بدرفتاری آسیبپذیر هستند. هنگام فکر کردن به زنانی که قربانی خشونت هستند توجه به این تفاوتها در ذهن، بسیار مهم است.
بدرفتاری با زن در روابط، شامل چرخهای از خشونت با مرحلههای تنش، حمله خشونتآمیز، و فراغت – که در اثر عذرخواهی یا «جبران» به دست میآید- است. چنانچه برای جلوگیری از بدرفتاری، مداخلهای صورت نگیرد، الگویی وجود دارد که در آن حملههای خشونتآمیز تکرارشوندهتر و دورهی «جبران» کوتاهتر میشود.
بازقربانی سازی (قربانی شدن ثانویه) زنان
با اینکه آثار بدرفتاری با زنان به یک شکل نیست، برخی از مشترکات هستند که میتوانند به قربانی شدن ثانویه یک زن در طول رویکردهای عدالت یا عدالت ترمیمی کمک کنند.
به طور مثال، یک زن ممکن است:
- خود را سرزنش کند، و مسئولیت بدرفتاری را به عهده بگیرد.
- از رخ دادن این اتفاق، احساس شرم و حقارت کند.
- بترسد که او یا خانوادهاش خشونت بیشتری را تجربه کنند، و یا احتمالا به واسطهی گفتن دربارهی بدرفتاری و حال خود به کسی کشته شود.
- از لحاظ اجتماعی، چه از سوی شریک زندگی خود یا به واسطهی ماهیت جرم، منزوی شود، و حمایت شبکهای دوستان و خانوادهاش را از دست بدهد.
اگر مجرم، شریک جنسی زن بود، ممکن است برای مثال:
- در طول رابطه با مجرم بیاموزد که تسلیم شود و شریک جنسی خود را آرام کند به این امید که مورد بدرفتاری بیشتر قرار نگیرد.
- از لحاظ مالی وابسته به مجرم باشد.
- در روابط میانفردی تمایل به منفعل بودن داشته باشد تا اینکه خود درخواست رابطه را داشته باشد.
- عزتنفس پایین داشته باشد.
- به عنوان یک شیوهی مقابله با درد در زندگی خود، تمایل داشته باشد خشونت را به حداقل برساند.
مردانی که شریک زندگیشان را آزار میدهند معمولا خصوصیات مشترکی دارند که به نوبه خود نگرانی روشهای ترمیمی در چندباره قربانی شدن زنان را افزایش میدهد. بهطور مثال، متجاوزان ممکن است:
- مسئولیت اعمال خود را انکار کنند
- قربانی را سرزنش کنند
- قربانی را تحقیر کنند (چه در فضای عمومی و چه خصوصی)
- عمل تجاوز را یا تقلیل دهند (کوچک بشمارند) یا انکار کنند.
نگرانیها در مورد عدالت ترمیمی و خشونت علیه زنان
اخیرا در مطالعهای در زمینهی مسائل عدالت ترمیمی و خشونت علیه زنان، نگرانیهایی مطرح شده است. این نگرانیها عبارتاند از:
- فقدان مشاوره دربارهی عدالت ترمیمی و گروههای قربانی و زنان
- زنان قربانی برای شرکت در این گروهها خود را تحتفشار میبینند و اطلاعی دربارهی چندوچون شرکت در این گروهها ندارند.
- به کِردوکارِ قدرتی که در بدرفتاری وجود دارد توجه نشده، و این سبب میشود موازنه در فرایند برقرار نباشد و زن به خطر بیافتد.
- طرحها و برنامههایی به درون اجتماعات راه یافتهاند که فاقد منابع قابلدسترسی هستند.
- طرحهای عدالت ترمیمی به اندازه کافی و مناسب خشونت خانگی و جنسی را محکوم نمیکنند.
- و نهایتا، عدم آموزش برای تسهیلگران، کمبود استانداردها و انتقادهای بسیاری که درباره ارزشیابیهای کنونی وجود دارد به این معنی است این مسائل ناشناخته باقی مانده اند.
نگرانیهای دیگری توسط مدافعان قربانی مطرح شده اند، از جمله:
- ازآنجاییکه اغلب مردانی که شریک خود را مورد آزار قرار میدهند، عمل خود را انکار می کنند، کوچک جلوه میدهند و یا قربانی را سرزنش میکنند، این نگرانی وجود دارد که عدالت ترمیمی برای موارد خشونت خانوادگی مناسب نباشد.
- مردان آزاررسان معمولا بسیار ماهر هستند و تشخیص این مساله برای تسهیلگرانی که آموزش کافی ندیدهاند مشکل است.
- این برنامهها مسایل امنیتی و پرخطر را بهطور موثر در نظر نمیگیرند.
- شرکت در فرایند عدالت ترمیمی که «مشکلات رابطه» را دنبال میکنند ممکن است احساس نامناسبی از مسئولیت در قربانی ایجاد کنند.
- احتمال دارد آموزش مناسب و همچنین افراد حامی از لحاظ فرهنگی مناسب برای زن (قربانی) وجود نداشته باشد.
- توجه و تمرکز اولیه (در عدالت ترمیمی) بیشتر متوجه مجرمان است نه قربانیان
- اغلب برنامهها و معیارها قاعدهمند نیستند، پایش و ارزشیابی نمیشوند.
- کمبود آگاهی درباره فرایند ترمیمی و زنان خشونت دیده منجر به نتیجهگیری مبهم توسط کارکنان عدالت میشود.
قربانی شدن ثانویه زنان در پروسه ترمیمی
تعدادی از زنانی که در پروسهی ترمیمی شرکت کردهاند از دوباره قربانی شدنشان گزارش دادهاند. بهطور مثال، در گزارش موسسه زنان اینوئیت پاکتیوتت[9] داستان یک زن قربانی خشونت خانگی آمده است که در حلقه صدور حکم شرکت کرده بود. داستان اینگونه است:
«زن قربانی هیچ حرفی نمیزند مگر اینکه قاضی از وی سوال بپرسد، گویی دست نامرئیِ کنترل را از طرف همسرش که در سالن نشسته احساس میکند. در میان جمعیت فقط 3 نفر از قربانی حمایت میکنند. حکم صادرشده مبنی بر این است که قربانی و متهم به مرکز مشاوره مراجعه کنند، پیشنهادی که توسط متهم ارائه شده است. قاضی شدیدا از این پیشنهاد دفاع میکند و آن را امری مثبت برای قربانی قلمداد میکند و غیرمستقیم به وی میفهماند که مخالفت او منجر به آزار بیشترش میشود. چنین پیشنهادی برای قربانی به منزلهی یک دستور است که باید بیچونوچرا بپذیرد. بنابراین چنین زنی نه تنها از ترس شوهر ساکت میماند بلکه در طی پروسهای که بایستی صدای او شنیده میشد نیز محکوم به سکوت است».
مزایای بالقوهی عدالت ترمیمی برای زنان قربانیِ بدرفتاری
اخیرا انتقادهای بسیاری درباره سیستم عدالتی توسط طرفداران زنان مطرح شده است. طبق گزارش انجمن صنفی علیه خشونت زنان: «در بیشتر موارد، زنان قربانی خود را جزئی از پروسه (قضایی) نمیبینند و برعکس احساس میکنند در دادگاه به جای متهم مورد بازخواست قرار میگیرند؛ و این برای زنان قربانی بدرفتاری و خشونت کاملا صدق میکند. سیستم عدالتی در اکثر مواقع مبهم و خستهکننده است.»
تحقیقاتی که بر پایه تجربیات زنان قربانی انجام شده است نشان میدهند که رابطهی بین قربانی و اجرای عدالت کیفری اساسا بیشتر از اینکه راهگشای مشکلات قربانی باشد، تبدیل به یک عامل برای دوباره قربانی شدن، سرخوردگی، ناامیدی و آزردگی وی شده است. بسیاری از مدافعان قربانی این پیشنهاد را مطرح کردهاند که در پروسههای کیفری، که اهداف آن اغلب در ارتباط کمتری با آسیب وارده بر قربانی است و بهدرستی متهم را مجبور به قبول مسئولیت در قبال عمل انجام شده نمیکند، نیازهای قربانی تامین نمیشود. در موارد دیگری، زنان شرکتکننده در فرایندهای ترمیمی احساس رضایت کردهاند.
درحالیکه نگرانیهای بسیاری در این باب مطرح شده است، یک محقق کانادایی معتقد است که اکثر مدافعان قربانی محور که مورد مصاحبه قرار گرفتهاند فینفسه مخالف طرحهای عدالت ترمیمی نیستند بلکه با طرحهایی که در حال حاضر توسعه یافتهاند مخالفاند. اکثر زنانی که در این تحقیق مورد مشاوره قرار گرفتهاند در خصوص برنامههای عدالت ترمیمی کنونی اظهار نگرانی کردهاند ولی امیدوارند پس از تحقیقات و رایزنیهای دقیق در آینده اجرایی شوند.
کسانی که از نظریه عدالت ترمیمی در بحث خشونت علیه زنان دفاع میکنند چندین مزایای بالقوه برای آن طرح کردهاند:
– ایجاد فرصتی برای قربانی که سکوتش را بشکند و صدایش شنیده شود، میتواند در درمان او موثر باشد.
– طرحها (عدالت ترمیمی) امکانی در پروسهی درمان فراهم میکنند.
– فرصتی است برای درگیر کردن خانواده و اجتماع قربانی به منظور همکاری در پیشگیری از تکرار خشونت در آینده و حمایت از قربانی خشونت.
– زنان مهاجر که از به خطر افتادن وضعیتشان در صورت درگیر شدن با پلیس بیم دارند، با چنین طرحهایی احساس امنیت بیشتری دارند.
– برای زنانی که نمیتوانند به زبان دیگری صحبت کنند فرصتی فراهم میکند که با تسهیلگران و حامیان همزبان خود مشکلاتشان را در میان بگذارند.
– امکانی ایجاد میکند تا متهم با عواقب آزاردهندهی رفتارش مواجه شود و از زبان خود قربانی، آنچه درنتیجه رفتار وی گریبان گیرش شده است را بشنود.
نکاتی که باید مدنظر قرار داد
اهداف اصلی فرایندهای ترمیمی و عدالتی، پایان دادن به خشونت، حمایت از زنان و پاسخگو کردن متهم تعریف شده است. پروسههای ترمیمی، اهداف دیگری از جمله کمک به روند درمان، توانبخشی متهم و بازگرداندن تعادل به جامعه را نیز دنبال میکنند. با این وجود، در بحث خشونت علیه زنان مسائلی وجود دارند که بایستی در فرایندهای ترمیمی موردتوجه قرار گیرند.
بهبود سیستم عدالتی
خطر قربانی شدن ثانویه زنان در فرایند عدالت کیفری بهخوبی مستند شده است. این نگرانی وجود دارد که خطاها و اشتباهات فرایند عدالت کیفری در فرایند عدالت ترمیمی نیز تکرار شود. مهم است اصلاحات لازم در سیستم قضایی به عمل آید و مسائل یا مشکلات دیگر جایگزین نشود.
اهداف فرایندهای ترمیمی
مشخص بودن مداخلههای عدالت ترمیمی امری لازم است. زمانی که هدف، تمرکز بر متهم یا در نظر گرفتن هزینه-فایده برای کل سیستم است، خطرات بیشتری متوجه قربانی خواهد بود. یک مطالعه در نیوزیلند توصیه میکند که اولویت در هرگونه مداخلهای در موارد خشونت خانگی باید متوجه امنیت و استقلال قربانی باشد.
بعلاوه، در فرایندهایی که قربانی محور هستند باید به قربانی این اطمینان داده شود که تمام پروسه به صورت داوطلبانه انجام خواهد شد.
رضایت آگاهانه
برخی از زنان برای شرکت در فرایندهای ترمیمی از سوی خانواده و شریک آزاردهنده تحتفشار و قضاوت شخصی قرار میگیرند. به همین دلیل بسیار مهم است که حضور در این فرایند داوطلبانه صورت گیرد.
رضایت آگاهانه به این معنی است که زنان آگاهی کامل و جامعی در رابطه با تمامی پروسه و مراحل شرکت در آن داشته باشند. قربانی باید آگاه باشد که در هر مرحلهای از فرایند ترمیمی اختیار تام دارد که خواهان توقف آن باشد. بهتر است عواقب و راههای جایگزین توسط افراد حامی قربانی به وی منتقل شود.
وقتی قربانی متهم را میشناسد
بسیاری از گزارشها مبنی بر الزام احتیاط، در مواردی است که متهم از آشنایان قربانی است. در اینجا دو نکته حائز اهمیت است: احساس امنیت و استقلال قربانی، مهارت متهم در قانع کردن نه تنها قربانی بلکه تسهیل گرِ فرایند به نفع خود.
طبق گزارشها در رابطه با موارد خشونت خانگی یا آزار جنسی، که رابطهای برای مدتی بین طرفین وجود داشته است، میانجیگری، که معمولا هدفش مذاکره برای رسیدن به توافق بین دو طرف است، روش مناسبی نیست.
تنظیم وقت
فرایندهای ترمیمیِ قربانی محور، زمانی به اجرا درمیآیند که قربانی آمادگی داشته باشد. بهعبارتدیگر، بهتر است قربانی تصمیم بگیرد که در چه زمانی آمادگی لازم برای شرکت دارد. زمانبندی فرایندهای عدالت کیفری ممکن است مطابقتی با زمانبندی قربانی نداشته باشند.
پاسخگویی متهم
درحالیکه پیگیری کوتاهمدت در فرایندهای ترمیمی نشانهای برای متعهد بودن است، طولانی شدن پیگیری موجب کمتر شدن رضایتمندی در قربانی میشود. یکی از نقاط ضعف فرایندهای ترمیمی در همین پاسخگویی متهم، پیگیری و نظارت جدی است.
آموزش
پویاییشناسی بدرفتاری با زنان چنین است که بدون درک عمیق از پویایی شنایی جنسیتی و اجتماعی، تسهیلگران در فرایندهای ترمیمی بهطور ناخواسته شرایط بدرفتاری را تداوم میبخشد. آموزش تسهیلگران باید دربرگیرندهی تحلیلهای جنسیت محور مسائل و بافتار تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بدرفتاری با زنان باشد.
پرسشهایی که باید مورد تامل قرار گیرد
- آیا امکان برقراری امنیت در فرایندهای عدالت ترمیمی (میانجیگری، کنفرانس گروهی خانوادگی، هماندیشیهای عدالت جماعتی، حلقهها) برای زنانی که مورد خشونت تجاوز جنسی یا تجاوز از سوی همسر بودهاند، وجود دارد؟
- برای دستیابی به چنین امنیتی چه کاری نیاز است؟
- در صورت برقراری امنیت، به چه منابع و تخصصهای اجتماعی نیاز داریم تا بتوانیم رودررویی متهم و قربانی را تحقق بخشیم؟
- به فرض حصول اطمینان از برقراری امینت، از چه طریقی میتوان سیستم قضایی را به نفع زنان خشونت دیده تغییر داد؟
- چگونه میتوان نیازهای زنان قربانی خشونت را دریافت؟ سیستم قضایی چه راهکاری برای شناسایی این نیازها دارد؟ فرایندهای عدالت ترمیمی از جمله میانجیگری، کنفرانس گروهی و حلقهها چه کمکی به درک این نیازها میکنند؟
منبع:
Dialogue on Restorative Justice and Women Who Are Victims of Violence, A Discussion Paper in preparation for the Restorative Justice and Violence Against Women Workshop: January 15, 2002
[1] Community اجتماع، جماعت
[2] discussion paper
[3] Mediation
[4] Family Group Conferencing
[5] Community Justice Forums
[6] Circle Sentencing
[7] Facilitator
[8] The Prince Edward Island Alternative Measures Policy
[9] Pauktuutit Inuit
اینوییها مردمانی بومی با فرهنگ مشابه هستند که در مناطقی از امریکا، کانادا و گرینلند که در قاره شمالگان واقع شده است، سکونت دارند [م. برگرفته از ویکی پدیا]