سازمان‌دهی جهت پایان دادن به خشونت علیه زنان (۱)

خشونت بس: سند حاضر اصول بنیادی سازمان‌دهی برای درگیر ساختن مردان در پایان دادن به خشونت علیه زنان است. این اصول که بیش از دو دهه گسترش یافته، بازبینی و اصلاح‌ شده‌اند، شامل در مرکز کار نگه‌داشتن صداها و تجارب زنان، جستجوی عدالت نژادی، تقاطع یافتگی خشونت و رفع پدرسالاری است.

این سند شامل دو بخش «موسسات آموزشی منطقه‌ای» و «برنامه کارآموزی» است که در سایت خشونت بس در سه قسمت منتشر می‌شود. قسمت اول (حاضر) شامل مقدمه، چرایی انتشار سند و نیمی از بخش اول سند (دو اصل اول مردان بازدارنده‌ی خشونت) است. قسمت دوم به معرفی اصول دیگر می‌پردازد و قسمت سوم نیز شامل بخش دوم سند خواهد بود.

سازمان‌دهی جهت پایان دادن به خشونت علیه زنان:

جامه‌ی عمل پوشاندن به اصول

طی 24 سال، مردان بازدارنده‌ی خشونت[1] (MSV) کارهای اساسی‌ای در تولید و آزمون نظریات، راهکارها و تکنیک‌هایی جهت کار کردن با مردان برای پایان بخشیدن به خشونت علیه زنان انجام داده‌اند. آزمون مداوم کار ما و اثرگذاری آن، به ما یاد داده است که مواجه‌ شدن با مشکلی که به‌شدت نهادینه‌ شده است، همچون خشونت علیه زنان، نیازمند تحلیل دقیق استانداردهای موجود، تفکر خلاق و شجاعت برای معرفی پارادایم‌های جدید است. هدف ما کم‌تر از یک تغییر اجتماعی نیست.

روش‌های استاندارد کنونی برای کار کردن با مردان در برنامه‌های مداخله‌ی کتک زنندگان[2] (BIPs) محدودیت‌های شدیدی دارد. تجربه ما را به این باور رسانده که برای شناسایی و آموزش متحدانِ مردِ بیش‌تر، استراتژی‌هایی که مبتنی بر جامعه است و همچنین تقویت پیوندهای مشترک بین مردان و زنان، کلید برقراری امنیت برای زنان است.

این عقاید بر اساس تجربه‌ی سالیان طولانی گسترش نظریات و اقدامات و فعالیت مداوم ما با حامیان زنان است. «MSV» همواره در تعریف مسئله و بسط راه‌حل‌ها به جنبش زنان کتک خوره[3] نگاه کرده است؛ و مدافعان آن جنبش همواره اثرگذاری و سودمندی «BIPs» را در سراسر کشور مورد سوال قرار داده‌اند. آن‌ها بر این ادعا هستند که چنین برنامه‌هایی با تمرکز بر حفظ مردانی که مرتکب جنایت شده‌اند و با احترام نگذاشتن به واقعیت و تجربه‌های زنان قربانی، از برتری مردان حمایت می‌کنند. همچنین اندک مردان خشن، تجاوزگر یا کنترل‌کننده‌ای در برنامه‌های مداخله شرکت می‌کنند که این امر به تعداد زیادی از زنان قربانی کمک نمی‌کند.

پاسخگویی جامعه تغییر واقعی‌ای ایجاد می‌کند

چنین واقعیت‌هایی موجب می‌شود تا ما در مردان بازدارنده‌ی خشونت، همواره برنامه‌ها و فعالیت‌های خود را بررسی و اصلاح کنیم. ما اساس کار خود را بر مدل پاسخگویی جامعه به مردان بازدارنده‌ی خشونت بنا می‌کنیم که خشونت علیه زنان را در بستر تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نمایش می‌دهد. این تحلیل، وفاداری ما را به کار کردن با هم‌پیمانان مرد در تمام زمینه‌ها تقویت می‌کند. با وجود اینکه ما همچنان با مردها در کلاس‌ها کار می‌کنیم، گستره‌ی کار را با استفاده از کالبدشکافی امتیازات مردان از طریق آموزشِ روش‌های پایان دادن به خشونت که مبتنی بر دستگاه‌های پاسخگویی اجتماع[4] است، افزایش داده‌ایم.

به‌طور همزمان، MSV گسترش پیداکرده و برنامه‌هایی را شروع کرده است که کار را در جامعه عمیق‌تر پیش می‌برند و به‌طور فعالی وجدان مردان را برای پذیرش مسئولیت مشکل و راه‌حل‌های آن به چالش می‌کشند. ابتدا مردان بازدارنده‌ی خشونت برای توسعه‌ی این برنامه‌ها، برخی موانع شناخت هم‌پیمانان بالقوه مرد و تقویت پیوندهای مردان مدافع کنونی را شناسایی کردند.

نخست و از همه ساده‌تر، این‌که ما می‌دانستیم باید مردان بیش‌تری را درگیر کنیم، بخصوص مردان جوان و مردان رنگین‌پوست. دوم اینکه ما مشاهده کردیم مردانی که تازه درگیر فعالیت مبارزه با خشونت شده بودند، به دنبال راه‌های موثرتری برای همکاری با مدافعان زنان بودند. سوم اینکه، کار ما با مردان آفریقایی-آمریکایی نشان داد که نمی‌توان تبعیض نژادی در توسعه‌ی استراتژی‌هایی که امنیت زنان آفریقایی-آمریکایی را افزایش می‌دهد، نادیده گرفت.

چرا این سند

این اثر نشان می‌دهد که چگونه نظریه و عمل می‌تواند در پایان بخشیدن به خشونت علیه زنان هم گرا شوند؛ همان‌طور که در پیشرفت دو برنامه‌ی MSV مشاهده شد: «موسسات آموزشی منطقه‌ای[5]» و «برنامه‌ی کارآموزی[6]». این ابتکارات، الگو‌هایی را برای مدافعان، کارآموزان و دیگرکسانی که به دنبال بسط استراتژی‌ها و برنامه‌ها جهت کار در اجتماعات خود هستند، فراهم می‌کند.

بخش اول به سازمان‌دهی اصولی می‌پردازد که اساس کار مردان بازدارنده‌ی خشونت و پایه‌ی کار ما در طول برنامه‌ی «موسسات آموزشی منطقه‌ای» است. تجارب تسهیلگران و شرکت‌کنندگان در برنامه‌ی دو روزه موسسات برای افزایش اعتبار آن اصول و تقویت فعالیت‌های MSV به‌کار برده می‌شود تا افراد و گروه‌ها را در کار پایان دادن به خشونت علیه زنان سازمان‌دهی و درگیر کند. موسسات ما با حضور مدافعان قربانیان، متخصصان عدالت قضایی، مددکاران اجتماعی، درمانگران و دیگران، در پی گسترش همکاری میان مدافعان مرد و زن و همچنین توسعه استراتژی‌هایی برای کار کردن با اجتماعات آمریکایی_آفریقایی‌تبار[7] است.

فرآیند برنامه‌ریزی‌ که توسط مردان و زنان کارگروه آموزشگاه‌ انجام‌ شده است، چالش‌های حفظ این اصول را در هسته‌ی مرکزی کار نشان می‌دهد. چالش‌هایی که حول این مسائل است، حتی فکر خوش‌نیت‎ترین‎ها و آموزش‌دیده‎ترین‎ها را هم خراب می‌کند. هرچند نتیجه این فرآیند غالبا آزاردهنده، اصلاح و معتبرسازی اصول و روش‌های MSV بود.

بخش دوم تجربیاتِ هفت مرد جوان که برنامه‌ی کارآموزی تابستانه‌ی مردان بازدارنده‌ی خشونت را در سال 2005 گذرانده‌اند، ارائه می‌کند. درمجموع یازده مرد برنامه‌ی کارآموزی MSV را گذرانده‌اند و تعدادی از آنان تعهد کرده‌اند که فعالیت عدالت اجتماعی را ادامه خواهند داد.

کارآموزان اصول سازمان دهنده‌ی مردان بازدارنده‌ی خشونت را درونی کرده‌اند و تجربیات آموزشی و کارورزی را به کار بسته‌اند. چالش‌های آنان در به کار بستن این اصول به آن دسته از ما که می‌خواهیم میانجی تغییر اجتماعی باشیم، درس‌های واقعی‌ می‌دهد.

شرکت‌کنندگان هردو برنامه‌ی کارآموزی و آموزشی کلاس‌ها را با اصول هدایتگر و فعالیت‌های به آزمون گذاشته‌شده، ترک می‌کردند تا بازگردند و با توجه به جوامع خودشان آن‌ها را اصلاح کنند. ما بر این باور هستیم که استراتژی‌های ما و فرآیندهای برنامه‌ریزی و به‌کارگیری این برنامه‌ها می‌تواند به هرکسی که بخواهد برای پایان بخشیدن به خشونت علیه زنان فعالیت کند یاری رساند و آن‌ها را از اتاق‌های بسته خارج کرده و با محیط بیرون آشنا می‌کند.

بخش اول: موسسات آموزشی

با در نظرگرفتن این‌که مأموریت مردان بازدارنده‌ی خشونت شامل پیوند تمام مردان به‌عنوان متحدان است، موسسات آموزشی در پی خلق یک جامعه‌ی پاسخگو به این مسئله بودند که چگونه اتحادهای قوی و معتبر بین مردان و زنان می‌تواند موجب پیشرفت کار شود و چگونه جنسیت‎گرایی، نژادپرستی، تبعیض طبقاتی، ناهمجنس‌خواهی و دیگر ستم‌های متقاطع می‌توانند مانع فعالیت شوند.

کارآموزان موسسات آموزشی پاسخ‌های دسته‌بندی‌شده‌ی منسجمی برای سوال‌های «چگونه‌ی» خود در رابطه با خشونت مردان علیه زنان نیافته‌اند. به‌جای آن شرکت‌کنندگان، اتحادیه‌ای را ایجاد کردند و اعضای آن اتحادیه کاری بیش از نشستن روی صندلی و گوش کردن به اطلاعات انجام دادند. آن‌ها باید زمینه‌های مشترک را با وجود دیدگاه‌ها و تعصبات خویش می‌یافتند. تمرینات آنان را وادار می‌کرد تا با هنجارهای مردسالارانه و واقعیات نژادی مواجه شوند، صادقانه صحبت کنند و به سخنان و تجربیات زنان احترام بگذارند. موسسه‌ها اصول سازمان دهنده‌ی MSV را در مقابل خود قراردادند تا بتوانند فرصتی را برای تجربه‌ی معنای کار حول آن اصول در محیطی امن داشته باشند.

اصول مردان بازدارنده‌ی خشونت که در طول دو دهه توسعه یافته، بازبینی‌ و بازتعریف شده است عبارت‌ است از:

  1. صداها و تجربیات زنان باید در مرکز کار قرار گیرد؛
  2. نژاد مهم است؛
  3. تقاطع یافتگی[8] مهم است؛
  4. پاسخگویی جامعه کلید پایان بخشی خشونت مردان علیه زنان است؛
  5. سازمان‌دهی متحدان مرد برای پایان‌دادن به خشونت علیه زنان مقدم بر برنامه‌های مداخله به همراه کتک زنندگان است؛
  6. ما خودمان نیز کار هستیم؛
  7. خشونت پدرسالارانه که شامل خشونت خانوادگی است باید رسیدگی شود؛

در بررسی هر اصلِ سازمان، نکات اصلی آن را مطرح می‌کنیم و از تجارب موسسات آموزشی برای روشن‌تر کردن اهمیت آن اصل در پایان بخشیدن به خشونت علیه زنان استفاده می‌کنیم.

برنامه موسسات عبارت بودند از: «از بین بردن شکاف: یک دیدگاه مشترک: همکاری مردان و زنان با یکدیگر برای پایان دادن به خشونت علیه زنان (اکتبر 2004)[9]»؛ «از بین بردن شکاف: یک دیدگاه مشترک: همکاری مردان و زنان با یکدیگر برای پایان دادن به خشونت علیه زنان (می 2005)»؛ «مردان آفریقایی-آمریکایی‎ که کتک می‌زنند: یک رویکرد اجتماع‌محور برای پیشگیری و مداخله[10] (سپتامبر 2005)».

صداها و تجربیات زنان باید در مرکزیت کار قرار گیرند

واقعیتِ خشونت علیه زنان این است: پایان نمی‌یابد تا زمانی که مردان تصمیم بگیرند به آن پایان دهند. این فرآیند تصمیم‌گیری هنگامی صورت می‌گیرد که مردان حقایق مهمی را درباره‌ی چگونگی مردانگیِ پدرسالاری یاد بگیرند و زمانی که صحبت از تسلط مردان، خشونت، تجاوز و کنترل مردانگی پدرسالارانه می‌شود، زنان متخصصان این امر هستند.

راهکار مهم بقا برای گروه‌های به حاشیه رانده‌شده این است که تبدیل به افراد قدرتمند آگاه در گروه‌های مسلط شوند. بردگان باید افکار و حالات اربابان را می‌دانستند تا بقا یابند. آگاهی جمعی زنان درباره‌ی خشونت مردان نیازمند این است که مردان را از نزدیک بررسی کنند تا امنیت خود را حفظ کنند.

اما همه‌ی زنان پدیده‌ها را یکسان نمی‌بینند یا به واقعیت‌های یکسان باور ندارند، یا حرف‌های یکسانی نمی‌زنند.

برای یادگیری واقعی راه‌های مختلفی که زنان، مردان را می‌بینند و تجربه می‌کنند، مردان باید به دنبال طیف گسترده‌ای از صداهای زنان در میان گوناگونی‌های نژادی، قومی، طبقاتی و گرایش‌های جنسی متفاوت باشند. مردان نباید با تمام چیزهایی که زنان می‌گویند و می‌بینند موافقت کنند؛ اما اگر قرار است مردان برای پایان بخشیدن به خشونت علیه زنان به‌طور اثرگذار گام بردارند، باید یاد بگیرند که به صداها، دیدگاه‌ها و تجربیات زنان احترام بگذارند، چه زنان با هم موافق باشند و چه نباشند. مردان می‌توانند از واقعیات زنان با خواندن مقالات زنان، ادبیات، اشعار، با تجربه‌ی موسیقی و هنر زنان و زمانی که مشتاق هستند با گوش دادن به صداهای زنان آگاه شوند.

نهاد منطقه‌ای مردان بازدارنده‌ی خشونت، فرصتی را برای مردان فراهم آورد تا شنیدن را تمرین کنند و به زنان نیز فرصتی داد تا بااعتبار سخن بگویند. این نهادها به هردو فضایی می‌دهد تا تمرین کنند که چقدر طول می‌کشد تا خشونت ضد انسانی پدرسالاری را آشکار کنند.

دو تا از موسسه‌های آموزشی به‌صورت مستقیم با چالش‌هایی که حامیان مرد و زن در هنگام تلاش برای همکاری با آن‌ها مواجه بودند، سروکار داشتند. در برنامه‌ی «از بین بردن شکاف» (اکتبر 2004 و می 2005) شرکت‌کنندگان درماندگی خود را در تلاش‌هایشان برای شکل‌دهی اتحادیه‌های قوی ابراز کردند. آن‌ها تمایل داشتند کلیدهای کار کردن بهتر با یکدیگر را بیابند. آنچه برنامه مؤسسات روشن کرد مشارکت‌های موثری بود که از زمانی آغاز شد که مردان خواستار شنیدن واقعیت زنان شدند و رهبری زنان را پیرامون این مسئله پذیرفتند.

در برنامه‌ریزی «از بین بردن شکاف» ما باید فضایی را برای شرکت‌کنندگان فراهم می‌کردیم تا واقعیت زنان را در کشف خودشان تجربه کنند که برای زنان واقعاً چه معنایی دارد که حقیقت را بدون قیدوبند بیان کنند. تسهیلگران می‌بایست آماده می‌بودند تا زنان را در مورد «دخترانِ خوب پدرسالاری» بودن، با صحبت کردن به‌صورت نامطمئن و پوزش طلبی از مشارکت‌کنندگان مرد به چالش بکشند. برنامه‎ریزان همچنین باید تصمیم می‌گرفتند که چه زمانی برای زنان مناسب است تا برنامه‌های کارآموزی‌ای که به مردان اختصاص دارد را مشاهده کنند یا در آن نآنشرکت کنند.

ما همچنین باید از خودمان می‌پرسیدیم که چگونه مردان را با حفظ مرکزیت زنان، بخصوص زنان نجات‌یافته از خشونت مردان آموزش دهیم. مردان و زنان به ‌صورت‌های متفاوتی صحبت می‌کنند، پس فهم اینکه چگونه صحبت کنیم، چالش دیگری است که تسهیلگران و شرکت‌کنندگان باید با آن مواجه شوند.

تسهیلگران جلسه‌ی هرروز را با مراسمی جهت تمرکز بر توان‌ خود در دفاع از امنیت زنان آغاز کردند. شمعی می‌تواند برای گرامیداشت زنان قربانی و نجات‌یافتگان خشونت مردانه روشن شود و یا مجموعه‌ی موسیقی مناسبی هم می‌تواند پخش شود. شمع می‌تواند در طول جلسه سوخته شود. در اجلاس می 2005، همچنین بخشی از لباس‌های پروژه‌ی پوشاک آتلانتا که توسط زنان در گرامیداشت زنان قربانی خشونت تزئین شده بود، به نمایش درآمد.

این فعالیت‌ها برای به خاطر سپردن قربانیان مفید بود؛ اما یکی از نکاتی که همواره در برنامه‌های «از بین بردن شکاف» تکرار شد، فراتر رفتن از تجسم زنان تنها به‌صورت قربانی و فراهم کردن فضایی برای رهبری زنان و مشارکت کامل زنان در همکاری با مردان بود. سندرا کی. بارنهیل[11]، یک تسهیلگر آمریکایی_آفریقایی‌تبار، در طول برنامه 2005 بارها به این نکته رسیده بود. یک جا او شاهد تبعیض نژادی یک مرد سفیدپوست در اختلاط اجتماعی موسسه بود و گفت‌وگوی درونی او با خودش این بود که کی و چگونه این مسئله را موردبحث قرار دهد. با جلب‌توجه گروه به این حادثه ساندرا توانست نشان دهد که برای یک زن آمریکایی آفریقایی‌تبار چه معنایی دارد که با آگاهی کامل از پیامدهای ناشی از صحبت صادقانه و مستقیم، سخن بگوید. ما بر این باوریم که صداقت او و چالش قاطعانه و نه تهاجمی او در برابر این مرد این امکان را برای او فراهم کرد تا مسئولیت عمل خود را بپذیرد.

طرح این بحث لحن کلی موسسه را دگرگون کرد و تنش زیادی در اتاق ایجاد کرد، اما درعین‌حال موجب شد تا هم تسهیلگران و هم شرکت‌کنندگان در آزمون اینکه اجرای عدالت چه معنایی دارد عمیق‌تر شوند. در میان سایر موارد این کار به زنان اجازه داد تا نقش جامعه‌پذیر خودشان در مراقبت از مردان حاضر در اتاق را رها کنند و بر ترسشان نسبت به راندن یکی از معدود مردانی که بودن در اتحاد را انتخاب کرده غلبه کنند. اگر ساندرا ساکت می‌ماند، فرصت رشد شخصی او، آن مرد و کل اجتماعِ موسسه می‌توانست از بین برود.

نژاد اهمیت دارد

هیچ معیار خاصی برای شیوه‌های مختلف پایان دادن به خشونت علیه زنان، وجود ندارد و این امر هیچ جا به‌اندازه‌ی زمانی که صحبت از کار با مردم رنگین‌پوست به میان می‌آید آشکار نمی‌شود.

«مردان بازدارنده‌ی خشونت» سال‌های بسیار تجربه‌ی کار در اجتماعات آمریکایی آفریقایی‌تبار با حضور مردان آمریکایی آفریقایی‌تبار در کلاس و همراهی مدافعان زن آمریکایی آفریقایی‌تبار دارد. در طول سال‌ها ما تعهدمان را به رهبری آفریقایی- آمریکایی‌ها در سازمان خود حفظ کرده‌ایم. با وجود اینکه اصول مسائل نژادی مربوط به گروه‌های دیگر نیز می‌شود، تجربه‌ی ما موجب می‌شود تا بر نژاد زمانی که مربوط به آمریکایی_آفریقایی‌تبارها می‌شود تاکید کنیم.

نژاد مهم است. مهم است چون، با وجود اینکه یک ساخته‌ی اجتماعی است، در چگونگی رفتار با انسان‌ها معنی می‌یابد. در جست‌وجوی عدالت، به حاشیه رانده شدن صداهای زنان سیاه‌، کار پایان بخشیدن به خشونتی که علیه آنان است را تحلیل می‌برد. این به حاشیه رانده شدن به معنای آن است که کارهایی که برای زنان سفید انجام می‌شود برای زنان سیاه‌ نتیجه نمی‌دهد.

تاریخچه‌ی زنان سفید و زنان سیاه‌ با یکدیگر برابر نیست. با وجود اینکه جنبش زنان و پس ‌از آن جنبش زنان کتک‌خورده شامل زنان همه‌ی نژادها بود، روایت طبقه متوسط سفید گفتمان مسلط بود. پایگاه طبقه دوم آمریکایی_آفریقایی‌تبارها درمجموع در توسعه‌ی جنبش زنان بازتاب پیدا کرد. گروه مسلط بحث را درباره‌ی آنچه برابر انگاشته می‌شد، چه استراتژی‌هایی باید به کار برده می‌شد و حتی اینکه نزاع درباره‌ی چه بود، تحت کنترل داشتند.

واقعیت‌های تاریخی برده‌داری، تفکیک و تبعیض دنباله‌دار که در همه‌ی مراحل زندگی آمریکایی رخ می‌دهد، نیازمند بررسی متفکرانه و جامعِ نژاد است و اینکه چگونه این امر می‌تواند کار پایان‌دهی به خشونت علیه زنان و بخصوص زنان آمریکایی آفریقایی‌تبار را تحت تأثیر قرار دهد. در برنامه آموزشی سپتامبر 2005 «مردان آمریکایی آفریقایی‌تبار که کتک می‌زنند: رهیافت اجتماع‌محور پیشگیری و مداخله» ما مستقیما به این مسئله اشاره کردیم. به‌جای ترویج استراتژی‌های «کوررنگی[12]» مردان بازدارنده‌ی خشونت هم از لحظات آموزشی و هم از تمرین‌ها استفاده کردند تا نژاد را به داخل اتاق درس بیاورند.

اهداف انجمن این بود تا بستر روانی- اجتماعی فهم ارتباطات جنسیتی و خشونت علیه زنان در اجتماعات آمریکایی آفریقایی‌تبار و پاسخ نظام عدالت کیفری به خشونت علیه زنان در این اجتماعات بررسی شود.

تسهیلگران تصویری تاریخی‌ از میراث فرهنگی‌ آمریکایی_آفریقایی‌تبارها ارائه کردند که شامل این تحلیل بود که چگونه مناسبات جنسیتی[13]‌ از خشونت و سرکوب عمدی و سازمان‌یافته که در برابر آمریکایی_آفریقایی‌تبارها صورت می‌گیرد، آگاه می‌شوند. آن‌ها همچنین به نقشی که سرکوب درونی شده در پویایی روابط زن و مرد سیاه‌ دارد تأکید کردند.

بخشی از تنش‌های بین مردان و زنان سیاه‌ در نتیجه‌ی مداخله‌ی ساختار قدرت سفیدها در زندگی آن‌ها است و کنترل آن‌ها بر تصاویر و پیام‌های آمریکایی_آفریقایی‌تبارها از زمان برده‌داری و ادامه‌ی آن پس از آزادی.

دونا ال. فرانکلین[14] در کتابش «عشق در آن چه نقشی دارد: التیام بریدگی و شکاف میان مردان و زنان سیاه» می‎نویسد:

«ریشه‌های درگیری جنسی سیاهان می‌تواند در تجربه‌ی بی‌قدرتی در دوران بردگی یافت شود. آن‌ها از اساسی‌ترین کنترل بر زندگی‌های خانوادگی‌شان محروم بودند. بردگان نمی‌توانستند به‌صورت عادی انتخاب کنند تا چگونه نقش‌های زن و شوهر، پدر و مادر و دختر و پسر را ایفا کنند.» (ص.28)1

تسهیلگران توصیف کردند که چگونه تجربه‌های آفریقایی‌ها در آمریکا مردان و زنان سیاه‌ را از نقش‌هایی که برای آن‌ها در فرهنگ آفریقای غربی توصیف ‌شده بود جدا کرد. مردان آفریقایی دیگر نمی‌توانستند نقش خود را به‌صورت جنگجویان، شوهران و مهم‌تر از همه پدران ایفا کنند. زنان آفریقایی دیگر از هیچ طرف حمایتی نداشتند: هیچ حمایتی تحت ازدواج نداشتند، همین‌طور در روابط اجباری با مردان سفید از هیچ حمایت قانونی و هیچ حقی برای ازدواج یا پرورش فرزندان برخوردار نبودند.

این بی‌عدالتی‌ها توسط سفیدپوستانِ در قدرت که از تنش‌های بین مردان و زنان سیاه‌ بهره‌برداری می‌کردند، بعد از آزادی [بردگان] نیز ادامه یافت. نظامی که ساختار نژادپرستانه و جنسیتی دارد، طی سال‌ها خشونت علیه زنان آمریکایی آفریقایی‌تبار را پرورش داده و همچنان برقرار است، روابط و زندگی‌های امروز را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

«روابط جنسیتی در اجتماع آمریکایی آفریقایی‌تبار مربوط به مجموعه‌ی تجربیات متفاوتی است که سیاهان در این کشور داشته‌اند. درگیری‌های بین مردان و زنان سیاه‌ توسط سیاهانی ایجاد شده است که تلاش کرده‌اند تا با نژادپرستی و سرکوب کنار بیایند و درعین‌حال شخصیت و احترام خود را حفظ کنند.» (فرانکلین، ص 56)

آمریکایی_آفریقایی‌تبارها برای مقابله با افکار و تصاویر منفی که به طور سنتی بخشی از گفت‌وگوی فرهنگی آمریکایی‌ها درباره‌ی سیاهان شده است به سکوت خود درباره‌ی کژکارکرد[15] درون اجتماعات خود ادامه داده‌اند.

علاوه بر این تلاش‌های آن‌ها برای پوشش مشکلاتشان از جامعه‌ی بزرگ‌تر، پاسخی به تجربه‌ی آمریکایی_آفریقایی‌تبارها در برابر نظام عدالت کیفری بود. هدف دیگر این موسسه، آزمون پاسخ نظام عدالت کیفری به خشونت علیه زنان در اجتماعات آمریکایی آفریقایی‌تبار است.

برای زنان سفیدپوست در جنبش زنان کتک‌خورده، به رسمیت شناخته شدن خشونت خانوادگی به‌عنوان جرم، یک پیروزی بزرگ بود. بااین‌حال بسیاری از زنان آمریکایی آفریقایی‌تبار از به‌کارگیری نظام عدالت کیفری برای حل موارد خشونت خانوادگی در اجتماعات خود استقبال نکرده‌اند. بی‌اعتمادی آمریکایی_آفریقایی‌تبارها به دولت و راه‌حل‌های پیشنهادی آن به خاطر عملکردهای اجرایی نظام قضایی و مقامات دیگری که پس از نسل‌ها کنترل پی‌درپی، دخالت و سوءاستفاده‌ی غیرقانونی و زندانی کردن آمریکایی_آفریقایی‌تبارها دست به اجرای قانون زده‌اند، موجه است.

آمریکایی_آفریقایی‌تبارها بجای اینکه به دولت اعتماد کنند، اجتماعات خودشان را حول نظام‌هایی که خودشان معتبر می‌دانند بنا می‌کنند، همچون کلیساها، انجمن‌های خیریه، خانواده‌ها، خانواده‌های گسترده و… این‌ها چیزهایی هستند که آن‌ها به‌طور سنتی در آن به دنبال حمایت و راهنمایی گشته‌اند.

موسسه، گفت‌وگو پیرامون نژاد را به‌عنوان چالشی برای شرکت‌کنندگان سفید و آمریکایی_آفریقایی‌تبار مطرح کرد تا برای کسانی که به دنبال اعتبار ادعای خود هستند آماده، قابل‌اعتماد و حمایتگر باشند. به خاطر نوع طرح موضوع نژاد، آمریکایی_آفریقایی‌تبارها معمولا به سمت مقصر بودن سوق داده می‌شوند. آن‌ها ممکن است به‌عنوان «مسئله» دیده شوند، همچنان که در «مسئله نژاد» این‌گونه است؛ بنابراین گفت‌وگو کردن بدون بازقربانی‎سازی دارای اهمیت است.

برای افرادی که در مواضع قدرت قرار دارند مانند سفیدپوستانی که همراه با آمریکایی_آفریقایی‌تبارها کار می‌کنند این نوع گفت‌وگو منجر به دیدن یا شنیدن چیزهایی می‌شود که باعث می‌شود بخواهند محیط را ترک کنند. ولی همکاری مشترک واقعی میان سفیدپوستان و آمریکایی_آفریقایی‌تبارها نیازمند این توانایی است که همچنان با طرح سوال‌ها و پاسخ‌های سخت درباره‌ی نژاد در اتاق بمانند. از شرکت‌کنندگان در برنامه موسسه خواسته ‌شده بود تا خود را به‌دقت بررسی کنند و کمی فعالیت درونی انجام دهند. برای مثال آن‌ها تمرینی انجام دادند که با جمله‌های ریشه‌ای، احساسشان را درباره‌ی مردان آمریکایی آفریقایی‌تبار بسنجند. آن‎ها باید جاهای خالی را پس از عباراتی چون: «مردان آمریکایی آفریقایی‌تبار… هستند»… «من نمی‌فهمم چرا آن‌ها…» پر کنند.

مردان بازدارنده‌ی خشونت ابتکار عمل آمریکایی آفریقایی‌تبار را سال‌ها پیش به کار برد چراکه ما به‌عنوان حامیان، مردان و زنان دریافتیم که تجربه‌هایی که آمریکایی_آفریقایی‌تبارها با نظام و فرهنگ داشته‌اند موجب می‌شود تا رویکرد آن‌ها در پایان بخشیدن به خشونت علیه زنان خاص باشد. اکثرا، مدافعان زنانِ آمریکایی آفریقایی‌تبار، نیازمند حضور برادران آمریکایی آفریقایی‌تبار بودند.

این مقدمه منجر به ایجاد کلاس آموزش مجدد چهارشنبه‌شب‌ها برای مردان آمریکایی آفریقایی‌تبار شد. توجه ما به مدل‌هایی بود که در آن همکاری‌هایی را برای نشان دادن مرز تنش‌های میان سیاهان و سفیدان و مردان و زنان ایجاد کردیم. مردان بازدارنده‌ی خشونت مشوق نقش‌های رهبری آمریکایی_آفریقایی‌تبارها در سازمان ما بود.

نیاز فزاینده به حامیان و تسهیلگران در تأثیر نژاد در برخورد با خشونت مردان علیه زنان به ما می‌گوید که این مسئله قرار است تا سال‌های آینده همراه ما باشد. در این حالت استخدام مردان جوان در کار وکالت، به‌شدت ضروری است؛ و تجربه‌های ما در تقاطع نژاد و جنسیت ما را آماده کرده است تا در اینکه چگونه مدل‌های دیگر سرکوب می‌تواند کار مقابله با خشونت را تحت تأثیر قرار دهد غور کنیم.

منابع:

  1. Franklin, D.L. (2000) “What’s Love Got to Do with It?” New York: Simon & Shuster
  2. Mattison, A. (1997) “Pieces of Us” Etcetera magazine, Vol. 13, No. 5
  3. Hooks, b. (2004) “The Will to Change: Men, Masculinity and Love” New York: Atria Books

 

نکته: نویسندگان از همکاری هماهنگ‌کنندگان آموزشی ساندرا کی بارنهیل، دبی لیلارد و آنجلیک آل برک قدردانی می‌کنند. ما همچنین از اعضای مردان متوقف کننده‌ی خشونت برای همکاریشان تشکر می‌کنیم: شلی ساردهلی، مدیرعامل، سلیمان نورالدین، مدیر برنامه‌های میانجی گری آقایان و جان ترمل برای داشتن هماهنگ‌کننده‌ی دختران تی ام.

منبع:

Organizing to End Violence Against Women: Putting Principles Into Practice by Dick Bathrick, Ulester Douglas, Khaatim S. El, Phyllis Alesia Perry, and Malkia S. White published at vawnet.org

 

 

[1] Men Stopping Violence

[2] Batterers’ Intervention Programs

[3] Battered women’s movement

[4] Community

[5] The Regional Training Institutes

[6] Internship Program

[7] African-American

[8] Intersectionality

[9] Closing the Gap: A Shared Vision: Men and Women Working Together to End Violence Against Women

[10] African-American Men Who Batter: A Community-Centered Approach to Prevention and Intervention

[11] Sandra K. Barnhill

[12] color-blind

در اینجا به معنی بی توجه به رنگ پوست و نژاد است (م)

[13] gender relationships

[14] Donna L. Franklin

[15] dysfunction

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *