«ادعای نژادپرستان در این زمینه فرصتطلبانه است»
خشونت بس: بنا به گزارشهای پلیس آلمان، شمار شاکیان تعرض جنسی در شب سال نوی میلادی در شهر کلن به ۵۱۶ مورد افزایش پیدا کرده است. شکایتهایی که براساس گزارشهای مذکور تنها محدود به شهر کلن نبوده و در شهرهای هامبورگ و دوسلدورف نیز بیش از ۶۰ مورد تعرض جنسی از سوی زنان گزارش شده است. به گفته شاهدان بیشتر افراد متعرض از مهاجرین بودهاند. ولفگانگ آلبرز، رئیس پلیس شهر کلن در این خصوص گفته است: «آمار شکایات شب سال نو در این شهر یک رکورد است». افزایش گسترده تعرضات جنسی، سرقت و جرایمی دیگر که به گفته سایت خبری یورونیوز در کشورهای دیگری چون سوئیس، اتریش و فنلاند نیز در شب سال نوی میلادی مشاهده شده است، بار دیگر بحث لزوم تغییر سیاستهای مهاجرپذیری کشورهای اروپایی را مطرح ساخته است. آنگلا مرکل صدراعظم آلمان در نشست خبری با رسانهها، خواهان بازنگری در قوانین اخراج خاطیان از آلمان شد و در این خصوص گفت: «ما باید در آنچه در زمینه اخراج از آلمان انجام میشود، دوباره بازنگری کنیم. این کار میتواند هشداری واضح باشد به تمام کسانی که آماده رعایت نظم و قانون کشور ما نیستند.» بر اساس گزارشهای اعلام شده در سال ۲۰۱۵ میلادی بیش از یکمیلیون پناهجو که اغلب آوارگان جنگ سوریه بودهاند، به آلمان وارد شدهاند. موج پذیرش مهاجرین در آلمان انتقادهای زیادی را بخصوص از سوی احزاب دست راستی در این کشور و گروههای ضد مهاجر به دنبال داشته است.
باتوجه به بازتاب گسترده خبر تعرض به زنان در شب سال نوی میلادی در آلمان و واکنشهای پیش آمده، بر آن شدیم تا در این خصوص و چالش رودررو قرار گرفتن مسئله زنان و مهاجران، با ناهید نصرت[1] یکی از فعالان حقوق زن ساکن آلمان، به گفتگو بنشینیم؛ گفتوگویی که در ادامه آن را میخوانید.
لطفا کمی از اتفاقات شب سال نوی میلادی که در شهر کلن و شهرهای دیگر افتاده است برای ما بگویید؟ آیا خودتان شاهد این آزار و اذیتها در محل سکونتتان بودهاید؟ یا از دوستان و آشنایانتان در این باره چیزی شنیدهاید؟
ناهید نصرت: در شب سال نو عموما در محلات مختلف شهر افراد محل جمع میشوند و با نوشیدن زکت و وسایل آتش زنه به استقبال سال نو میروند. این مراسم در مرکز شهر که اجتماع عظیمی از شهرهای کوچک اطراف را هم دربر میگیرد که برای تماشای سال نو به کلن آمدهاند، وضعیت غیرقابل کنترلتری را ایجاد میکند. خشونت در برگزاری سال نو و استفاده بیش از حد و بیرویه وسایل آتش زنه و ایجاد انفجار و رعب در برابر هر رهگذر، سالها بود که در مرکز شهر کلن به امری عادی تبدیل شده بود. ولی ویژگی امسال در خشونت جمعی به زنان بود. من سالهاست که در مراسم سال نو به مرکز شهر کلن نمیروم. امسال هم در جشن محلهای که زندگی میکنم شرکت کردم و مانند همیشه صلحآمیز بود. ولی آشنایی که در مرکز شهر بود، دیده که در حوالی ایستگاه راهآهن مرکزی، جوانان در گروههای ده پانزده نفره به دختران تنها و یا دو سه نفره حمله کرده، موبایل و یا کیف پولشان را میربودند و از دستدرازی تا بیرون کشیدن لباس زیرشان هم ابایی نداشتهاند. پلیس مجموعه این گروهها را هزار نفر تخمین زده و پلیس مستقر در همانجا هم دویست نفر بوده که نتوانسته از خشونت این جوانان که بین هیجده تا سیوپنج سال بودند، جلوگیری کند. دختران جوان که در جشنها همیشه بهراحتی شرکت کردهاند، از این وضعیت شوکه شده بودند. این تجربه برای جوانان در خانوادههای مهاجر هم تازگی داشت.
با توجه به ابعاد گسترده وقایع پیش آمده که بنا به گزارشهای پلیس ۵۱۶ مورد تعرض جنسی تنها در شهر کلن از سوی زنان ثبت شده که گویا محدود به این شهرها هم نبوده و در هامبورگ و دوسلدورف هم موارد بالایی از تعرضات جنسی گزارش شده تحلیل شما از وضع پیش آمده چیست؟ به نظرتان آیا این تعرضات با موج مهاجرت در این کشور در سال گذشته رابطه معناداری دارد؟ این وقایع در کل چه تاثیری میتواند در افکار عمومی آلمان نسبت به مهاجران بگذارد؟
نصرت: آمار ثبت تعرضات رشد بیشتری داشته و امروز تنها در هامبورگ بیش از صد مورد اعلام شده. البته با سیل چند صد هزار نفره مهاجرانی که از مناطق محروم و خشونت زده میآیند، جوانانی که از کودکی جز خشونت تجربه نکردهاند و اکثرا خود قربانیان سیاستهای جنگطلبانه حکومتها هستند، دور از انتظار نبود که بهویژه خشونت جنسی که در جوامع مبدا گاها عادی است، به جامعه آلمان سرریز شود؛ بهویژه برای ما مهاجران و تبعیدیهایی که از این جوامع آمدهایم. واقعیت این است که جنگ، فقر فرهنگی، اعتقاداتِ خشن مذهبی و عقبماندگی اجتماعی از جمله فاکتورهای تشدید خشونت در جوامع بشریاند و پناهجویان به آلمان منشأ از جوامعی سرشار از این علل دارند _حال اگر درصد بزهکاران و باندهای قاچاق بینالمللی و یا نیروهای مامور داعشی را در نظر نگیریم_ البته این مسئله تاثیر خود را در افکار عمومیِ آلمان گذاشته و بهنوعی به عدم امنیت اجتماعی دامن زده که میتواند مورد بهرهبرداری دست راستیها در تلاش برای تغییر قوانین پناهندگی قرار گیرد. با وجود اینکه افراد و ارگانهای مترقی و حتی برخی از مسئولان دولتی برای کاهش چنین جوی در تلاشند؛ ازجمله رئیس پلیس کلن آقای آلباز که با علم بر دستگیری چند پناهجو در شب سال نو در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که شرکت پناهجویان در این خشونت قطعی نیست و البته این تلاش او که به نظر من قابلاحترام است، در اثر فشار افکار عمومی به قیمت برکناریاش تمام شد.
به نظر شما نقش نیروهای پلیس در این جریان چیست؟ فکر میکنید مردم چه نقشی داشتهاند؟
نصرت: در این جامعه تلاش نیروهای مترقی این است که حضور پلیس در جامعه کمتر باشد. آن شب پلیس از دو ارگان مختلف حضور داشت. درباره اینکه چه میزان آنها کمکاری داشتهاند و به دلیل وجود آزادانه جشنهای عمومی به خود اجازه دخالت قبل از شکایتی ندادهاند، نمیتوانم قضاوت کنم. پلیس و دادگاه در اینجا با مجرم بهطور فردی برخورد میکنند و با جرم موردی برخورد میشود. آنها نمیتوانند متعرضِ جوانانی که با هم جمع شدهاند بشوند، بدون اینکه آنها را در حین ارتکاب جرمی دیده باشند و یا شکایتی دریافت کرده باشند. تجربهام بعد از سی سال زندگی در آلمان از بین رفتن وحشتم از ماموران دولت و پلیس است. مردمی که در آن زمان و در آنجا حضور داشتند بیشتر جوانان برای شرکت در جشن بودند که از مصاحبههایی که شنیدهام برایشان تجربهای شوکآور بود.
به نظر میرسد در وقایع شب سال نو یا تعبیر این وقایع «زنان» و «مهاجران» در مقابل هم قرار گرفتهاند؛ یعنی ما از یک طرف زنانی را داریم که به آنها تعرض شده، در خیابانهای شهر و جلوی چشم خانواده و دوستانشان مورد آزار و اذیت گروهی قرار گرفتهاند و از سوی دیگر با گروه مهاجرانی مواجه هستیم که ممکن است به دلیل فرودستی که این روزها در مظان اتهامهای این چنینی قرار گرفتهاند و ممکن است امکان دفاع از خودشان را در مقابل اتهامهای وارده نداشته باشند. این مواجهه تقریبا در همه کشورها وجود دارد؛ مثلا در ایران هم ما بهنوعی با این مسئله در زمینه مهاجران افغانستانی مواجه بودیم وقتیکه یکبار خبر تعرض آنها به یک زن بهصورت مشخص با مسئله مهاجرت آنها پیوند خورده بود نه آنکه بهعنوان یک فرد متعرض با آنها برخورد شود همین امر باعث به آتش کشیدن خانههای برخی از مهاجران افغانستانی شد که در این ماجرا نقشی نداشتند. به نظر شما چرا مسئله مهاجرین و زنان آنقدر به هم پیوند خورده؟ و اینکه آیا ادعای حمایت از زنان عملا تبدیل به دستاویزی برای حکومتها شده یا ناسیونالیستها و نژادپرستان شده تا بتوانند سرکوب مهاجران را بهنوعی موجه جلوه دهند؟
به نظر من این مسئله، زنان را در برابر مهاجران قرار نمیدهد. چون زنان تنها از جانب مردان مهاجر مورد تعرض نیستند، بلکه نیروهای دست راستی و فاشیست هم نگرش مشابهی نسبت به زنان دارند و حتی در ادبیاتشان هم از واژهها و مفاهیم مشابهی نسبت به زنان استفاده میکنند. به همین دلیل گروههای زنان فمینیست، روز گذشته در کلن تظاهراتی در همان ایستگاه مرکزی راهآهن کلن داشتند که در آن تبعیض جنسی از جانب هر فرد و ارگانی را محکوم میکردند و تاکید داشتند که زنان فمینیست همواره علیه نژادپرستان ایستادهاند. تاکید نیروهای مترقی زنان بر این است که افراد مجرم در این شب بدون توجه به پناهجو بودن آنان مجازات شوند. پناهجو بودن این افراد دلیلی بر جرم نیست و بیان آن در افکار عمومی عملی نژادپرستانه است. هرچند در آلمان هم تامین حقوق برابر دو جنس صد در صد نیست؛ ولی برابری حقوقی زن و مرد، یا در حقیقت دستاورد جنبش فمینیستی، نسبتا امری ساختاری شده است و تنها ادعای دولت نیست. ولی ادعای نژادپرستان در این زمینه فرصتطلبانه است. نژادپرستانی که ادبیاتشان سرشار از خشونت و قلدری است. نژادپرستانی که در تظاهراتشان در کشوری که در آن اعدام ممنوع است، تصویر خانم مرکل را با گیوتین حمل میکنند، نمیتوانند هیچ همراهی با جنبش فمینیستی ضد خشونت داشته باشند. این مسئله برای فمینیستها و گروههای مترقی زنان در آلمان روشن است.
اگر مهاجران واقعا در این زمینه دست داشتهاند چگونه میشود راهحلی برای آن یافت که راسیستی یا سکسیستی نباشد؟ چه تمهیداتی در این زمینه فمینیستها داشتهاند؟ تاکنون چه اعتراضاتی نسبت به این قضیه صورت گرفته و چه خواستههایی مطرح شده است؟
نصرت: فکر میکنم این سؤال را قبلا تا حدودی جواب دادهام. زنان در اینجا علیه تبعیض جنسی و راسیسم همزمان اعتراض میکنند تا در کنار نیروهای نژادپرست قرار نگیرند. در آلمان دیالوگ و تبادلنظر در تمامی سطوح امری متداول است. پس از این ماجرا میزگردها و مباحث بسیاری جریان خواهد یافت. البته نیروهای مترقی در اینجا برای اینکه برچسب راسیسم نخورند، از نقد نیروهای مهاجر دوری میکنند. به نظر من ما زنان غیر آلمانی راحتتر میتوانیم مشکل را بیان کنیم. تحقیق در مورد خشونت سال نو ادامه دارد. در گزارشهای اخیر آمده که در بین مجرمین بسیاری از مراکش بودند و عملا جزو کشورهای عربی زیر جنگ و انقلاب هم نبودهاند و باندهای فروش مواد مخدر در آن فعالاند. اگر از مسئله وجود باندها _که نقش جدی هم دارند_ و همینطور داعشیهای ماموری که در بین پناهجویان بُرخوردهاند، بگذریم، واقعیت این است که در بین جوانان پناهجو هم خشونت کم نیست. دلیل آن کثرت وجود زنان مهاجر در خانههای زنان آلمان است و تجارب تلخی است که بسیاری از زنان آلمانی و مهاجر مشاور در هایمهای[2] پناهندگان دارند. در برخی شهرها گروههای زنان تلاش کردند که امکان رسیدگی ویژه از زنان و کودکان مهاجر و حفظ آنان از خشونت مردان وابستهشان را فراهم آورند. در این زمینه نامهای هم با امضای گروهها و فعالین زنان برای خانم مرکل فرستاده شده است. ولی با وجود این واقعیت تلخ آیا راهحل این ست که این جوانان بازگردانده شوند؟ یا به آنان این امکان داده شود که زیستن انسانی با دیگران را بیاموزند؟ این جوانان چه میزان شانس بهرهمندی از یک زندگی انسانی را داشتهاند؟ آیا آنها قربانیان فقر فرهنگی و سیاستهای غلط جهانی نیستند؟ وظیفه یک جامعه بهرهمند انسانی در برابر هم نوعانش که در برهوت غیرانسانی رها شدهاند چیست؟
ممنون از وقتی که گذاشتید
[1] ناهید نصرت یکی از فعالان حقوق زنان در آلمان است. ایشان در رشته الکترونیک تحصیل کرده و بهعنوان طراح سیستمهای کامپیوتری شاغل است و همراه با همسر و دو فرزند خویش در شهر کلن زندگی میکند. وی از سال ۱۹۸۴ به فعالیت بدر حوزه مسائل زنان روی آورده و از سال ۱۹۹۰ بدین سو سلسله مقالات و سخنرانیهایی در این زمینه در سمینارهای سراسری زنان ایرانی در آلمان ارائه داده است.
[2] خوابگاه مخصوص پناهندگان