به شریکش «فرصتی دیگر» داد، و این اتفاق افتاد
او به شریکش «یک فرصت دیگر، برای آخرین بار» داد، اما اکنون با به اشتراک گذاشتن داستان خود، در تلاش است دیگر زنان را از همان اشتباه بازدارد.
توسط modir در
او به شریکش «یک فرصت دیگر، برای آخرین بار» داد، اما اکنون با به اشتراک گذاشتن داستان خود، در تلاش است دیگر زنان را از همان اشتباه بازدارد.
توسط modir در
چند روز خوابیدم. مادرم که صبح میرفت تا شب، نفهمیده بود من مدرسه نمیرم، تا اینکه از مدرسه بهش زنگ زدن که این چرا نمیاد امتحانا رو بده. نمیدونستم بهش بگم یا نه. خجالت میکشیدم. حتی به برادرم هم نگفتم، منو میکشت. اون سال رفوزه شدم.
توسط modir در
خشونت بس: زهرا ۱۳ سال داشت و در یکی از روستاهای گیلان و در خانوادهای پرجمعیت زندگی میکرد زندگی میکرد. او ۶ خواهر و یک برادر داشت. خواهر بزرگ او در کرج زندگی میکرد. یک بار زهرا همراه خواهرش به کرج آمد و چند وقتی را در کرج ماند. همسایهی خواهر زهرا هم شمالی بود و با هم دوست بودند.… ادامه مطلب "زهرا فقط ۱۳ سال داشت…"
توسط modir در
خشونت بس: دو سه روزی بود که حال نداشتم. خسته از فشار کار و بی حوصلگیهای زندگی، گفتم یکروز بمونم توی خونه تا استراحت کنم بلکه انرژی خوبی به دست بیارم. ساعت حدود ۱۱ بود که دیدم صدای مهیبی از طبقه بالا اومد. فکر کردم چیزی افتاد و به روی خودم نیاوردم. بعد از چند دقیقه دیدم صدای مهیب همینطور… ادامه مطلب "تا کسی کمک نخواد پلیس دخالت نمیکنه"
توسط modir در
خشونت بس: زندگی هر یک از ما داستانی است. داستانی پر از فراز و نشیب. زنانی که در جامعهای سرشار از تبعیض زندگی میکنند، داستانهای تلخ و شیرینی دارند، که هریک به نوبه خود دارای ارزش و اهمیت است. گاهی ما هنگام صحبت با دوستان و بستگان داستان انسانهایی را میشنویم، که خود، نوعی آسیبشناسی است. داستان زندگی زنان، اهمیت… ادامه مطلب "صدای زهرا؛ این یک داستان واقعی است"
توسط modir در
هرکسی که با خشونت خانوادگی زندگی میکند نیازمند استراتژیهایی برای بقا و مقابله است، اما چرا سخن درباره این استراتژیها دشوار است؟
توسط modir در
بیشتر احساس عدم امنیت من نسبت به پسرهایم است. چند بار به همسرم گفتم بخشی از خانه را به نام من کن چون برای خرید خانه از درآمد من هم استفاده شد اما رویش نمیشود که این کار را بکند. اولها خیلی برایم مهم نبود اما دو سه سال است که برایم مهم است. رفتار پسرهایم موجب شده این ترس را داشته باشم.
توسط modir در
صندوق جمعیت سازمان ملل متحد خشونت جنسیت محور را نوعی از خشونت تعریف میکند که فارغ از طبقه اجتماعی، قومیت/نژاد، مذهب و ... اتفاق میافتد و افراد آن را به دلیل جنسیتشان تجربه میکنند.
توسط modir در
نزديک يک سالی بود که خواهرم در خانه ما زندگی میکرد. در این مدت، گاهی راه مدرسه را آنقدر کش میدادم که مطمئن شوم همه در خانه هستند. مادرم گهگدار متوجه فرارهای من از دستش بود آنهم وقتی همه بودند، ولي هيچ بار قضیه را جدی نگرفته بود.
توسط modir در
5 سال بعد از ازدواج و پايان دانشگاه، فقط در خانه نشسته بودم و ذهنم بسته مانده بود. ولي بعد که به سرکار رفتم، تاثير عميقي گرفتم. هم استقلال بيشتري پيدا کردم و هم در فضاي بيرون با افراد ديگري که به من اعتمادبهنفس میدادند و از کارم تعريف میکردند آشنا شدم و همه اینها توانست تحقيرهای او را نزد من قبیحتر کند.