شوخی

خشونت بس: آزار خیابانی به هر نوع عمل یا کلام جنسی گفته می‌شود که در مکان‌های عمومی رخ می‌دهد، آرامش جسمی یا روانی یک فرد را از بین می‌برد و در او نوعی احساس ترس، تهدید، ناامنی، بی‌احترامی و توهین ایجاد می‌کند. آزار خیابانی می‌تواند شامل خواسته‌ها و توجه‌های جنسی یا هرگونه آزار بدنی و کلامی با هدف جنسی، بدون رضایت طرف مقابل باشد. در کل، این آزارها را می‌توان به آزارهای کلامی و غیرکلامی تقسیم کرد. از جمله نمونه‌های آزارهای غیرکلامی آزار با وسیله‌ی نقلیه است که عبارت است از بوق زدن‌های ممتد، روشن و خاموش کردن چراغ و ایست و گریزهای افراطی و معنادار در برابر زنانی که منتظر تاکسی هستند، یورش بردن با وسیله‌ی نقلیه (دوچرخه، موتور، اتومبیل و ) و بستن راه عبور آن‌ها.[1]

امروز تعداد زنان راننده به گونه‌ای فزاینده در حال افزایش است. رانندگی به ‌عنوان عملی که به افراد اجازه‌ی آزادی حرکت در عرصه‌ی عمومی را می‌دهد، در نگاه یک جامعه مردسالار عملی مردانه تلقی می‌شود. از این رو  ورود زنان به این عرصه همواره با دشواری‌هایی روبرو بوده است. جامعه مردسالار برای حفظ انحصار عرصه عمومی از سازوکارهای مختلفی استفاده می‌کند؛ از کلیشه‌سازی در مورد نوع رانندگی زنان و پررنگ کردن نقش‌های جنسیتی گرفته تا آزار کلامی و تعقیب زنان راننده. روایتی که خواهید خواند تجربه یکی از بی‌شمار زنانی است که به طور روزمره درگیر این نبرد بی‌پایان‌اند.

***

شوخی

این هفته هم مثل روال همیشگی آماده شدم تا آخر هفته رو با پسر هجده ماهم از تهران روانه قزوین بشم.

بر خلاف همیشه زود راه افتادم تا به گرما نخورم. علیرغم انتظارم، اتوبان چندان هم خلوت نبود. کم کم داشتم شلوغی‌های کرج رو به آخر می‌رسوندم که متوجه شدم یه پراید مشکی داره سرعتش رو با من کم و زیاد می کنه.

رفتار راننده نشون می‌داد که دنبال اذیت کردنه. برای همین خیلی حواسم رو جمع کردم.

انتظارم طولی نکشید که یه جای نه خیلی خفن پیچید جلوی من، همون لحظه شماره‌اش رو حفظ کردم و سرعتم رو کم کردم که بره.

بعدِ یه مدتی دیدم که راننده مزاحم بی‌خیال نشده و دوباره سرعتش رو کم کرده تا من بهش برسم. بی‌توجه بهش رد شدم یه مقداری که رفتم باید از دو تا کامیون سبقت می‌گرفتم.

من تو لاین سرعت بودم، اونم سمت راست من. می‌دونستم که می‌خواد سبقت غیر مجاز بگیره و منو هول کنه، برای همین خیلی مسلط آماده شدم که رد شم. یهو اومد از لای من و کامیون سبقت گرفت و رفت که من بکوبم به گارد ریل؛ اما من حتا ماشین رو منحرف هم نکردم.

دیگه افتادم دنبالش. چنان مضطرب شده بود که فک کنم صد و شصت هفتاد تا می‌رفت، چون من با وجود اینکه صد و چهل تا می‌رفتم هنوز دو سه تا ماشین بین‌مون فاصله بود و بهش نمی‌رسیدم؛ اما بی‌خیال نشدم چون از دستش می‌دادم.

من که پیچیدم سمت قزوین، اون رفت سمت زنجان. خودمو مثل شصت تیر رسوندم به پلیس راه و گزارش دادم.

پلیس گفت اگه من به پلیس راه بعدی بی‌سیم بزنم بگیرنش حاضری بری شهادت بدی؟ چون هیچ جرم قابل تعریفی برای ما نیست که بخوایم نگهش داریم. گفتم اره حتمن و راه افتادم رفتم عوارضی قزوین زنجان.

رفتم و رسیدم، دیدم ماشینش پارکه. رفتم خودمو به پلیس معرفی کردم.

پلیس گفت راننده نمی دونه که شما با ما هماهنگین، ما به خاطر سرعت غیرمجاز نگهش داشتیم. بعد منو برد پیش پسره، گفت: این خانوم رو می‌شناسی؟

گفت نه.

گفتم ولی من تو رو خوب می‌شناسم، دو بار من رو عمدن تو موقعیت تصادف قرار دادی، فک کردی بی‌خیال می‌شم؟ همه که مادر خواهرت نیستن از کارای زشتت بگذرن!

گفت من خواستم باهات شوخی کنم!

گفتم مگه من عمه‌تم که شوخی کنی با من؟

یه دفعه پلیسه که یه مرد مسن و جاافتاده‌ای بود گفت بیجا کردی! ندیدی این خانم بچه همراهشه؟ می‌دم ماشینت رو ببرن پارکینگ تا حالت جا بیاد.

اینجا بود که دیگه لبخند تمسخرش کلن ماسید تو صورتش.

گفتم تعقیبت کردم تا یاد بگیری تو جاده مزاحم خانوما نشی، این جور رفتارها عامل تصادفن!

یه بارم یه کامیونه این کارو باهام کرده بود منتها چون اوایل رانندگی‌ام بود و دست فرمون نداشتم، مجبور شدم مزاحمت‌هاش رو تحمل کنم. شبم بود نمی‌شد کاری کرد ولی الآن فرصت مقابله با این آدم مزاحم رو داشتم که از دست ندادمش.

[1] خشونت بس، کتابچه آموزشی «خیابان باید امن باشد»

یک پاسخ به “شوخی”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *