راز مگو
خشونت بس: دقیقا یادم نمیآید که چه سالی بود ولی تازه به خانه جدیدمان رفته بودیم. فکر میکنم اول دبیرستان بودم. در آن شب مانند همیشه من و خواهرانم در سالن کنار هم خوابیده بودیم. اتاق جداگانهای نداشتیم. مادرم نیز کنار ما در سالن میخوابید. در آن شب در ردیفی که خوابیده بودیم، من نفر آخر بودم. حدود ساعت ۴:۳۰… ادامه مطلب "راز مگو"