نامرئی
ساعت ۸ صبح است صدای بلند تلویزیون آرامشش را برهم میزند. تکانی به خود میدهد. از تخت بیرون میآید. مرد بیدار است. صبحانهاش را خورده و مشغول گوش دادن به اخبار است. با صدای بلند به مرد میگوید صبحبهخیر. مرد همچنان خیره به تلویزیون است. میز صبحانه را میچیند، دخترش اکنون از خواب بیدار میشود.