کیفر اعدام، قربانیان تجاوز خانوادگی را به سکوت میکشد
خشونت بس: به علت ازدحام جمعیت زندان و عدم امکان برگزاری جلسات مشاوره حضوری برای تکتک زندانیان، از طرف مشاور زندان مسئول شدهام که به زنان بند کمک کنم تا داستانها، خواستهها و مشکلاتشان را در قالب درد دل با امام حسین و حضرت زینب (به بهانه ماه محرم) بنویسند. هر مددجو ابتدا در کاغذی نوشتههای خود را چرکنویس کرده و سپس در حضور من در دفتر بازنویسی میکند. چرا که نویسنده باید اطمینان داشته باشد حریم شخصیاش حفظ میشود و کسی جز مشاور زندان داستانش را نمیخواند.
میترسیدم کسی بفهمد و آبرویم برود
* «ف» بیش از حد معمول نگران است که کسی بداند چه بر او گذشته است. ۱۹ ساله است و همان روز اولی که به بند منتقل میشوم به سراغم میآید و با تاکید بسیار اعلام میکند که پسرخاله خود را کشته است. درحالیکه زندانیان عموما اصرار بر بیگناهی دارند او بر قاتل بودن خود پافشاری میکند. پای همسرش هم به اتهام مشارکت در قتل در پرونده گیر است. به او مشکوک شدهام که قتل را گردن گرفته باشد. یک شب در عالم شوخی و خنده از او میخواهم که صحنه قتل را بازسازی کند. بقیه بچهها هم باور دارند که به خاطر عشق به همسر و به امید گرفتن رضایت از خانواده خاله، به دروغ اعتراف به قتل کرده است. در نهایت تصمیم به نوشتن میگیرد. کمی بعد هم خودش میخواهد که داستانش را بخوانم و درد دلش باز میشود و تعریف میکند. از کودکی برادر و پسرخاله او را مورد سواستفاده جنسی مقعدی قرار میدادهاند. تا جایی که رابطه جنسی اجباری با برادر و پسرخاله برای او بهنوعی انجام وظیفه تبدیل میشود: «میترسیدم کسی بفهمد و آبرویم برود.» مانند اکثریت دیگر قربانیان تجاوز توسط اقوام و آشنایان نزدیک، چارهای جز سکوت برای خود نمییابد. در نیمههای سنین نوجوانی برادر دست از سواستفاده برمیدارد، اما پسرخاله همچنان به آزار و اذیتها ادامه میدهد. «ف» در ۱۷ سالگی با مردی ازدواج میکند. بعد از ازدواج هم پسرخاله دستبردار نیست و یکبار به در خانه میآید و با «ف» درگیر میشود و پا به فرار میگذارد. «ف» با مشورت شوهر تصمیم به قتل پسرخاله میگیرد. میگوید که همسر، تنها اسلحه را تهیه کرده و قتل کار خود اوست.
دختران خودم هستند چرا به غریبهها بدهم، خودم استفاده میکنم
* «میم» همسر خود را کشته است. بارها برایم از ازدواجش، از رابطهاش و از آن درگیری که به قتل منجر شده تعریف کرده است. دادنامهها و لوایح دفاعیه پرونده او را نیز خواندهام. در سن ۱۷ سالگی برخلاف میلش ازدواج کرده است. علاقهای به شوهر نداشته و بعد از همخوابگیهای عموما با اکراه در حمام بدن خود را میشسته است. در نهایت در یک درگیری ناخواسته همسر را به قتل میرساند. بارها داستانش را تکرار کرده و هر بار دقت میکنم که مطمئن شوم همهچیز را راست میگوید. گفتهها تماما با آنچه از محتویات پرونده در دست دارم مطابقت دارد. بعد از مدتی طولانی و ساعتها گفتوگو، حس میکنم همهچیز را درباره گذشتهاش میدانم. تنها نقطه مبهم، پدر خانواده است. میدانم که زنده است اما هرگز حضور عینی ندارد. تا به حال تماسی با من نگرفته است. به نظر میرسد «میم» و خواهرش از او متنفرند. «میم» میگوید، پدر مردی هوسباز بوده و مادرش را یکعمر اذیت کرده و هرگز همسر و پدر خوبی نبوده است. میگوید مادر اصرار داشته او با مردی سالم و سر به راه ازدواج کند که مثل پدر نباشد و به همین دلیل بر ازدواج زودهنگام او پافشاری میکند. میخواهم با وکیل اولیای دم صحبت کنم بنابراین از «میم» برای آخرین بار میخواهم اگر حرفی ناگفته باقی گذاشته یا دروغی گفته است، برایم توضیح دهد. میخواستم مطمئن باشم که پای مرد دیگری در میان نبوده است (که البته در پرونده هرگز اسمی از شخص سومی به میان نیامده است و مسئولین زندان به همین دلیل سفتوسخت پشت او هستند).
چند روز بعد از زندان تماس میگیرد و گریهکنان میگوید: «خیلی این چند روز با خودم کلنجار رفتم. این موضوع را تا حالا برای هیچکس نگفتم.» ته دلم خالی میشود. خیال میکنم میخواهد به رابطه با مرد دیگری اعتراف کند. (در این صورت امکان رضایت دادن اولیای دم بسیار پایین خواهد بود) ادامه میدهد: «پدرم همیشه ما را اذیت میکرد. کار به جایی رسید که یک شب سروقت خواهرم رفت. خواهرم جیغوداد به راه انداخت و در خانه غوغا به پا شد. بابا میگفت دختران خودم هستند چرا به غریبهها بدهم، خودم استفاده میکنم.» مادر با اصرار و تهدید، سعی بر حفظ آبرو پدر داشته و به همین دلیل این موضوع راز خانوادگی باقی مانده است. از طرفی دیگر دائما به دخترها هشدار میداده که هشیار بخوابید. گاهی هم بالای سر آنها بیدار میماند. در نهایت برای اینکه بلایی سر «میم» نیاید اصرار بر ازدواج و خروج هر چه سریعتر او از خانه پدری میکنند.
مرد است دیگر
در زندان زنان، آزار و اذیت جنسی توسط مردان خانواده، اقوام و خویشاوندان نزدیک، در گذشته و حالِ عده بسیاری از زنان وجود داشته است. دختری که برادر آزارگر خود را کشته است، دختر ۱۸ سالهای که ناپدری را کشته است، مادر و دخترانی که پدر خانواده را به همین علت کشتهاند و … . (در این نوشتار به خشونت جنسی زنان علیه کودکان پسر خانواده نخواهم پرداخت.) آنچه در اکثریت قریب بهاتفاق این موارد دیده میشود، وفاداری قربانی به خانواده و تعهد نسبت به حفظ آبروی خانواده است. بهویژه در مواردی که متجاوز پدر یا برادر خانواده است. قوت غریزه جنسی «مردانه» و کنترل آن متاثر از نگرشها و ارزشهای فرهنگی نیز هست. با این حال، دیدگاه سنتگرا که مهارناپذیر بودن غریزه و نیاز جنسی مردان را بهعنوان امری طبیعی و بدیهی تعریف میکند، عموما به قربانی این حس را القا که میکند که خود نیز مقصر بوده است. «مرد است دیگر، غریزهاش اینگونه حکم میکند، زن باید هشیار باشد و بتواند خود را حفظ کند، لابد رفتار عشوهگرانه و اغواگرانه، پدر و برادر را به سمت او کشانده است.» چنین احساس شرمی از عوامل مهمی است که قربانی را به انتخاب سکوت سوق میدهد. چرا که قربانی مسبب رفتار خشونتآمیز است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. در مکالمهای که با خاله «ف» (ولی دم) داشتم، بارها تاکید کرد دختری که ادعا میکند برادرش به او تجاوز کرده، تکلیفش مشخص است. گویی آنچه قباحت دارد، نه عمل تجاوز، بلکه به زبان آوردن آن توسط خواهر است. «میم» نیز درباره تعرض پدرش هرگز صحبتی نکرده است تا مورد قضاوت قرار نگیرد.
تجاوز آشکار، تجاوز پنهان
زنا با محارم، نه تنها در ایران بلکه در دیگر کشورها نیز تابویی فرهنگی به حساب میآید و جرمانگاری شده است؛ حتی در مواردی که رابطه جنسی با رضایت دو طرف صورت گرفته باشد. البته لازم به ذکر است، در خانوادههای مردسالار و سنتی با توجه به ساختار و روابط قدرت خانواده و فرودستی زنان، بحث اراده و رضایت زن، محلی از اعراب ندارد. حتی اگر رابطه جنسی بدون اعمال زور و خشونت، بدون تقلا و مقاومت فیزیکی بزهدیده و در ظاهر توافقی صورت بگیرد. چرا که خشونتگر میتواند از موقعیت برتر خود نسبت به قربانی سواستفاده کند و قربانی توان روانی مخالفت نداشته باشد. در قانون مجازات اسلامی، تفاوت تجاوز آشکار و تجاوز پنهان تا حدودی به رسمیت شناخته شده است. اگرچه قانونگذار در تبصره ۲ ماده ۲۲۴ قانون مجازات، زنا با زنی که در حال بیهوشی، خواب یا مستی است و همچنین زنا از طریق اغفال و فریب دختر نابالغ یا از طریق ربایش، تهدید و یا ترساندن را زنای به عنف در نظر گرفته است. اما با توجه به سن بلوغ قانونی دختران در ۹ سالگی، این حمایت دایره سنی محدودی را در برمیگیرد. بنابراین دامنه خشونت جنسی بسیار وسیعتر از آن است که در قانون مجازات جرمانگاری شده است. سیستم عدالت کیفری نیز از تعصبات مردسالارانه مصون نیست و قضات در مواجهه با قربانیان خشونت جنسی، گاها تمایل به در نظرگرفتن مسئولیت بزهدیده و مقصر دانستن و سرزنش قربانی دارند. یا عموما حفظ کیان خانواده را مقدم بر هر چیز دیگر میشمارند و در جهت مختومه کردن این پروندهها اقدام میکنند. از این رو، تعصبات فرهنگی تبعیضآمیز در دستگاه قضایی خود نیز بعضا موجب آسیب مضاعف به زنان و مانع برخورد جدی با عاملان جرایم جنسی (حتی با استناد به قوانین موجود) است.
بار سنگین تقدس نهاد خانواده
در مواردی که تجاوز در چارچوب روابط خانوادگی رخ میدهد، تقدس نهاد خانواده بار مضاعفی است که بر دوش قربانی میافتد. بنابراین آنچه در خانواده رخ میدهد همانجا باقی میماند و درز پیدا نمیکند.
ماده ۲۲۴ قانون جدید مجازات اسلامی، حد زنا با محارم نسبی و زنای به عنف را اعدام تعیین کرده است. البته میان تجاوز به محارم و زنا با محارم تفکیک قائل نشده است. کیفر اعدام از عواملی است که تجاوزهای خانوادگی را مسکوت نگاه میدارد. چرا که قربانی به لحاظ عاطفی نمیتواند راضی به اعدام اعضای خانواده خود شود. بهویژه در مواردی که متجاوز برادر قربانی است، خانواده عموما در مقابل افشای تجاوز مقاومت میکند. همچنین زمانی که تنها مردان، ستون اصلی و نانآوران خانواده قلمداد میشوند، گزارش اینگونه موارد و مواجهه احتمالی متجاوز با مجازات اعدام (در نبود راهکارها و سازمانهای حمایتی) چالش و آسیب جدیدی برای زنانی است که نمیتوانند خود را به لحاظ اقتصادی تامین کنند. از آنجا که اثبات تجاوز به محارم امری بسیار دشوار است، در موارد بسیاری هم سکوت نتیجه تهدیدها و ترسهایی که آزارگر برای آزاردیده ایجاد میکند. هنگامیکه قربانی، علیرغم تمامی عوامل فرهنگی، عاطفی و روانی، اقتصادی و … تصمیم به شکایت بگیرد، همچنان موانع مهمی بر سر راه موجود است. از جمله این موانع، دشواری اثبات جرم (چهار بار اقرار، شهادت چهار مرد عادل و در نهایت علم قاضی) است. بسیاری از قربانیان هرگز موفق نمیشوند ادعای خود را اثبات کنند. در مواردی قربانیان از ترس مجرم شناخته شدن قید شکایت از متجاوز را میزنند. شهادت چهار مرد عادل که عملا غیرممکن است و متجاوزین نیز به راحتی حاضر به اقرار نیستند. از طرفی دیگر قضات تمایل چندانی به صدور حکم اعدام برای مردان خانواده را ندارند و درنتیجه ناگزیر به تبرئه آنان میشوند. بنابراین مجازات اعدام برای مقابله با تجاوز به محارم، در عمل ناکارآمد بوده است و جایگزینی اعدام با مجازات حبس برای برخورد با تجاوز به محارم ضروری به نظر میرسد.
در ایران، آماری از تجاوز به محارم بهطور رسمی منتشر نمیشود. صحبت کردن از این مسئله خود بهنوعی تابو محسوب میشود و ممنوع است. چرا که ممکن است تقدس خانواده در جامعه اسلامی و تحت قوانین اسلامی زیر سوال برود. در حالی که بارها و بارها اخبار تجاوز پدران و برادران به دختران و خواهران خود در دیگر کشورها، در صدر اخبار بینالمللی قرار گرفته است. تجاوز به محارم آسیبی نیست که تنها از طریق حقوقی و بهواسطه مجازات مجرمین ریشهکن شود. بلکه معضلی فرهنگی است که در مرحله اول باید آن را به رسمیت شناخت و پنهان نکرد. با آموزش و آگاهیبخشی باید بستری برای قربانیان فراهم کرد که بتوانند از آنچه بر آنان گذاشته صحبت کنند و مورد توجه ویژه سازمانهای حمایتی قرار بگیرند. در نهایت با تعیین مجازات کارآمد برای مجرمین، علاوه بر تامین امنیت قربانیان باید در راستای بازپروری، آموزش و اصلاح مجرمین نیز تلاش کرد.