غلبه بر خشونت در جامعه: چگونه روش ترمیمی میتواند کمک کند
خشونت بس: در دنیایی با جنگها و کشمکشهای دائمی، آمار رو به رشد قتلها، تجاوزها و حملههای نظامی، امیدواریم که حداقل خانه ما بتواند پناهگاهی امن از استرس و سختیهای زندگی باشد؛ اما هنوز برای بسیاری این امید دستنیافتنی است، چراکه منبع دائمی خطر در خانوادههای آنان پنهان شده است. بنا بر گفته شورای مطالعات گسترده اروپا[1]، از هر چهار زن، یک زن در طول زندگی خود خشونت خانگی را تجربه میکند و بین 6 تا 10 درصد از زنان سالانه از خشونت خانگی رنج میبرند.
طی سالهای اخیر، روشهای متعددی برای نحوه پرداختن به مسئله خشونت خانگی طراحی شدهاند. برخی بر کلیشههای جنسیتی اجتماعی و برنامههای جلوگیری از خشونت خانگی متمرکزند، برخی مدعیاند که تمام مداخلات باید با هدف حمایت و بازتوانی قربانی صورت گیرند، برخی دیگر نیز بر این باورند که باید برای تغییر رفتار عاملان [خشونت] تلاش شود. با وجود چنین تنوعی در فنون مداخله، تعداد اندکی از آنها مؤثر دانسته شدهاند. متخصصان در این حوزه بر پیچیدگی و دینامیک خاص خشونت خانگی تأکید میکنند که نیازمند رویکردی بینرشتهای به این مسئله است. چنین درکی به بهکارگیری اقداماتی انجامید که از ابتدا برای موارد خشونت خانگی نبودند، یکی از این اقدامات عدالت ترمیمی[2] است.
عدالت ترمیمی چیست؟
عدالت ترمیمی صرفاً یک روش یا فرآیند نیست، یک نظریه و فعالیت مبتنی بر ارزش است که در اواخر قرن بیستم شروع به کار کرد. این روش کاملاً با نظام عدالت کیفری سنتی به خاطر تغییر عمده پارادایمی به فهم جرم، مجرم و قربانی، مجازات و پاسخگویی متفاوت است.
برای شروع، فهم خودِ جرم در دو رویکرد متفاوت است. در نظام عدالت کیفری جرم به عنوان تخلف از قانون نگریسته میشود، بنابراین جرم علیه کشور صورت گرفته است. در مقابل، عدالت ترمیمی جرم را به عنوان آسیبی که به یک فرد خاص و ارتباطات اجتماعی وارد میشود تعریف میکند. از این دیدگاه اصول کلیدی فرآیند نیز متفاوت میشود. در نظام سنتی، ذینفعان اصلی مجرم و قربانی هستند درحالیکه در عدالت ترمیمی متخلف و قربانی ذینفعان اصلی هستند. چنین تفاوتهایی در اصول اصلی، به فرآیندهای متفاوتی منجر میشوند. واضح است که در نظام عدالت کیفری فرآیند دادگاهی ماهیتاً خصمانه است، در حالی که برنامههای ترمیمی به همکاری طرفینِ درگیر، معنا میدهند. مشخص است که ماهیت فرآیند به شدت تحت تأثیر موقعیت عاطفی شرکتکنندگان اصلی قرار میگیرد. در دادگاه، احساسات شدید است و افراد عصبی و نگراناند و این به اصلاح ارتباطات منجر نمیشود. در مقابل، عدالت ترمیمی بنا دارد تا ارتباطات مثبت بین انسانها را بازسازی کند که البته به خاطر احساساتی چون بخشش، عشق، درک، تشویق، امید، آرامش و خاطرجمعی ممکن است.
جنبه مهم دیگری که بین دو دیدگاه تفاوت ایجاد میکند این است که چه کسی تصمیمات را میگیرد. در نظام عدالت کیفری، قاضیان متخصص، مسئول حکم هستند. در برنامههای عدالت ترمیمی، هر دو طرف درگیری جنایی درباره نحوه کنار آمدن نتیجه قانونشکنی تصمیمگیری میکنند. نهایتاً تفاوت بسیاری در فهم مسئولیت وجود دارد. در نظام عدالت کیفری، مسئول بودن به معنای پذیرش مجازات به عنوان درمان است. در مقابل عدالت ترمیمی مسئولیت را به این عنوان میفهمد که متهم آزادانه، پاسخگویی را قبل از اینکه قربانی برای آسیب وارده هزینه بپردازد، بر عهده میگیرد. با این وجود، در فرآیند عدالت ترمیمی، مفاهیم اصلی در مقابل نظام سنتی به صورت متفاوتی دیده میشوند.
تونی مارشال، نویسنده و محقق بریتانیای کبیر، عدالت ترمیمی را اینگونه تعریف کرده است:
«روشی برای مواجه شدن با قربانیان و مجرمان با تمرکز بر حلوفصل درگیریهای برخاسته از جرم و حل مشکلات پنهان که موجب آن شدهاند. همچنین بهصورت گستردهتر، روشی است برای مواجهشدن با جرم بهصورت کلی، به شیوه حل منطقی مشکل. در کانون عدالت ترمیمی، شناخت جامعه به عنوان نخستین مرکز کنترل جرم و جنایت، جای دفاتر قضایی را گرفته است.»
به زبان ساده، عدالت ترمیمی در تلاش است تا قربانی را تسلی دهد و به همه گروههای درگیرِ کشمکش، امکان ایفای نقش فعال برای حل آن را پیشنهاد دهد. فرآیندهای ترمیمی با وجود نوظهوری خود، از آن جایی که امکان برقراری گفتوگو را بین مجرم و قربانی پرورش میدهند، بیشترین میزان رضایت قربانی، پاسخگویی واقعی مجرم و کاهش تکرار جرم را نشان دادهاند.
عدالت ترمیمی ممکن است اشکال متنوعی به خود بگیرد، اما اخیراً سه برنامه بیشتر رواج دارند: میانجیگری قربانی و مجرم، کنفرانس گروهی خانوادگی[3] و حلقههای ترمیمی. میانجیگری قربانی و مجرم معمولاً ملاقاتی است با حضور یک میانجی آموزشدیده، بین قربانی یک جرم و کسی که مرتکب آن شده است. کنفرانس گروهی خانوادگی از تعداد شرکتکنندگان بیشتری نسبت به میانجیگری برخوردار است؛ در میان آنها اعضای خانواده قربانی و یا مجرم به همراه افرادی که به هر دو طرف مرتبطاند (برای مثال، دوستان و متخصصان) میتوانند حضور داشته باشند. حتی حلقه هم شامل گستره بیشتری از شرکتکنندگان میشود و ممکن است اعضای جامعه (همسایهها، مسئولان محلی و دیگران) را نیز در بربگیرد. انواع مختلفی از حلقههای ترمیمی وجود دارند: تسلیبخش، محکوم کننده، حلقههای حمایت و پاسخگویی و…
این برنامهها با وجود تنوع، دارای فرآیند مشترکی هستند. قربانیان فرصتی برای بیان تأثیر کامل جرم و جنایت در زندگی خود و دریافت پاسخ به هرگونه سؤال طولانی در مورد این حادثه و مشارکت برای قرار دادن مجرم در موقعیت پاسخگویی برای عمل خود را دارند. مجرمان میتوانند داستان خود را درباره اینکه چرا جرم رخ داد و چگونه زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داد بگویند. به آنها فرصتی داده میشود تا مسائل را با قربانی- تا حد امکان- با نوعی جبران کردن درست کنند. همچنین توجه بسیاری به جلوگیری از جرم در آینده میشود، به همین دلیل است که نقش جامعه مهم است.
عدالت ترمیمی و خشونت خانگی
ادغام فلسفه عدالت ترمیمی و تحقیق خشونت خانگی/سوءاستفاده جنسی کار آسانی نیست. متخصصان نظام خدمات اجتماعی دائماً بر پیچیدگی و خاص بودن دینامیک خشونت تأکید کردهاند.
چرخه خشونت باید هنگام کاوش در کاربرد ممکن فعالیتهای عدالت ترمیمی در نظر گرفته شود. برخی جنبههای کلیدی درباره خشونت خانگی وجود دارند که باید بهطور اخص در نظر گرفته شوند. ابتدا اینکه ارتباطات پرتنش عموماً بین افرادی که در روابط نزدیک هستند (همچون ازدواج، والد/فرزند و…) صورت میگیرد که اشاره به الزامات ایمنی را دشوار میکند. با این وجود آنها معمولاً به مداخله فوری و حمایت مداوم برای تضمین امنیت قربانی نیاز دارند. دوم اینکه چنین روابطی شامل نابرابری در قدرت بین قربانی و متهم هستند؛ و سوم، خشونت خانگی جرم دنبالهداری است که بهشدت با ارتباطات و نحوه تفکر مجرم پیوند خورده است، به همین دلیل برای اینکه تغییر و بهبود رخ دهد نیاز به مداخله گسترده و پیچیدهای است.
چنین ویژگیهایی از چرخه خشونت خانگی معمولاً مانع استفاده از برنامههای عدالت ترمیمی میشوند. برای مثال، زمانی که نابرابری اولیه قدرت یا کمبود وقت وجود دارد و زمانی که امنیت شرکتکنندگان نمیتواند تضمین شود، رویکرد ترمیمی غیرقابل استفاده است. این کاستیها مانع استفاده از اقدامات ترمیمی صرف برای خشونت خانوادگی میشوند. بااینحال، بهطور همزمان، عدالت ترمیمی ابزارهای خاصی را پیشنهاد میکند که میتوانند برای غلبه بر مشکل خشونت خانگی در جوامع بکار برده شوند. قبل از همه، فلسفه عدالت ترمیمی دارای اهمیت ویژهای است: اول اینکه جرم بهعنوان یک تخطی زودگذر از قانون دولتی نگریسته نمیشود، بلکه به عنوان آسیبی به ارتباطات بین دو نفر که در یک جامعه زندگی میکنند دیده میشود. چنین درکی تمرکز را بهشدت به مداخله سوق میدهد تا رویکردی جامع به مشکل ارائه شود.
باید به خاطر داشته باشیم که سازماندهی برنامههای عدالت ترمیمی کار تقریبا دشواری است، مثال آن نیز میانجیگری در موارد خشونت خانگی برای قربانی و مجرم بهطور همزمان است. با این حال، حلقههای عدالت ترمیمی ممکن است در چنین مواردی دارای اهمیت فوقالعادهای باشند. برای مثال یک حلقه ترمیمی[4] ممکن است برای زنی که به او تجاوز شده است سازماندهی شود تا او را تقویت کند و به او کمک کند تا بهبود یابد، یک شبکه امن برای او در جامعه بسازد، و به او برای جلوگیری از بازقربانی شدن کمک کند. چنین حلقههایی میتوانند برای یک قربانی یا برای گروهی از زنان خشونت دیده ایجاد شوند.
بهطور مشابه، یک حلقه حمایتی و پاسخگویی میتواند به مجرم کمک کند تا مشکل را شناسایی کند، خدمات موردنیاز (همچون مدیریت خشم، توانبخشی و…) را در اجتماع پیدا کند و باعث شود او از طریق ابزارهای کنترل اجتماعی، پاسخگو و مسئول باشد.
نهایتا، حلقهها میتوانند برای جامعهای سازماندهی شوند که حوادث خشونت خانگی در آن رخ میدهد. موضوعات این حلقهها ممکن است دارای تنوع گستردهای باشد: ارزشهای اجتماعی، افزایش آگاهی درباره مشکل، خدمات قربانیان و مجرمان، راههای کمک به قربانیان، و بسیاری دیگر. چنین حلقههای اجتماعی گستردهای میتوانند نقش مهمی را در جلوگیری از خشونت خانگی بازی کنند. صحبت از مشکل خشونت خانگی در جامعه بهصورت آزاد، سکوت را میشکند و تضمین میکند که چنین مواردی نادیده انگاشته نخواهند شد و قدمهایی برای مقابله با خشونت برداشته خواهند شد. همچنین، میتوان از تأثیرات بلندمدت صحبت کرد، همچون ساخت جامعه. در هر کشوری که عدالت ترمیمی به کار برده میشود، مثالهای مشخصی از اینکه چگونه این برنامهها کمک کردهاند تا اجتماعات را به یکدیگر نزدیک کنند و مشکلات دشوار اجتماعی همچون تجاوز، اعتیاد و… را حل کنند وجود دارد.
بهکارگیری عدالت ترمیمی در اوکراین در سال 2003 صورت گرفت. برنامههای ترمیمی در اوکراین بیشتر برای جرایم جنایی نوجوانان انجام شدند، همچنین برای مسائل خانوادگی نیز استفاده شدند، ولی هیچگاه برای موارد خشونت خانگی بکار گرفته نشدند. به هر حال موارد بسیاری هستند که در آنها از رویکرد ترمیمی استفاده شده است، همچون روش ساخت جامعه، چه از طریق حلقههای ترمیمی، آموزشهای رویکرد ترمیمی و یا برنامههای ترمیمی در مدارس.
برنامههای ترمیمی در مدارس اثبات کردهاند که از همه تأثیرگذارترند. مدیریت مدارس ادعا میکنند زمانی که برنامههای عدالت ترمیمی به عنوان روش حل مسئله بهطور منظم در مدارس انجام میشد، دانش آموزان منظمتر شدند و تعداد درگیریهایی که شامل نیروی فیزیکی میشد به میزان قابلتوجهی کاهش یافت. به این دلیل که فعالیتهای ترمیمی به کودکان و اجتماعات یاد میدهند مسائل را از راههای بدون خشونت حل کنند. احتمال بیشتری هست که این کودکان بزرگ شوند و خانوادههای خودشان را تشکیل دهند و از مهارتهای به دست آمده، حل مسئله بدون خشونت، که نهایتا به بنای خانوادهها و جوامع امن و سالم منجر میشود، استفاده کنند.
نتیجه اینکه، در طول سالهای اخیر، خشونت خانگی موردتوجه ویژهای بوده است و این امر به ظهور رویکردهای مداخلهای جدیدی منجر شده است. با وجود اینکه عدالت ترمیمی اصالتا برای موارد خشونت خانگی نبود، برنامهها و اصول خاص ترمیمی میتوانند با موفقیت به کار برده شوند، برای مثال، حلقههای درمانی قربانیان. تجربههای بسیاری از کشورها نشان میدهند که برنامههای ترمیمی میتوانند ابزارهایی برای کشف دوباره ارزشهای اولیه انسانی و تقویت ارتباطات مثبت و پیوندهای اجتماعی باشند، همانطوری که روشهای خوبی برای جلوگیری از خشونت در جامعه نیز هستند.
منبع:
Pylypiv , Nataliya (July 26th, 2012). Overcoming Violence in Society: How the restorative approach might help. WSCF Europe.
درباره نویسنده:
ناتالیا پایلیپیو از اوکراین، در سال 2010 با مدرک کارشناسی ارشد کار اجتماعی (مشاوره و مدیریت عمومی) فارغ التحصیل شد. از سال 2006، ناتالیا در مرکز زمینه های مشترک اوکراینی، ان جی اویی که فعالیتهای ترمیمی در اوکراین را انجام می دهد مشغول به کار است.
[1] the Council of Europe meta-study
[2] Restorative approach
[3] Family Group Conferencing
[4] healing circle