صدای شهلا (دبیر بازنشسته)
خشونت بس: وقتی بیست سال زندگی زناشویی پر از خشونت داشته باشی و بخواهی یک خاطره از هزارها خاطره را بنویسی، گویی از تو بخواهند یک سوزن در انبار کاه پیدا کنی. چون در آن بیست سال آنقدر مورد انواع خشونتها بودهای که سخت است بعضی از آنها را بنویسی. چون هرکدام از آنها در همان موقع آنقدر اذیتت کرده که حتی مرور آن بعد از سال ها آزارت میدهد. بههرحال من سعی میکنم از اولینها شروع کنم و خاطراتم را بهعنوان یک معلم برایتان بنویسم.
بچهی اولم را به دنیا آورده بودم، هنوز یکماهه هم نشده نبود. من و شوهرم و یک بچهی نوزاد در خانه تنها بودیم. آن زمان ما در طبقهی بالای خانهی پدرم زندگی میکردیم. آن روز او در شیفت شب کارکرده بود و باید صبح میخوابید. بچه گریه کرد، هر کاری کردم نتوانستم ساکتش کنم آمد و گفت: «چی شده بچه؟» گفتم: «نمیدانم». فحش داد و گفت: «خاک بر سرت!» من هم جوابش را دادم و شروع کرد به کتک زدن من. بچه همچنان گریه میکرد. او موی مرا دور دستانش پیچید و مرا در تمام اتاقها گرداند. من نیمه بیهوش شده بودم که در خانه را زدند. آب را روی من ریخت و گفت: «برو در را باز کن و به روی خودت نیاور». لنگانلنگان به پایین رفتم. آن موقع هنوز آیفون نبود. در را باز کردم. مادرم گفت: «چیه حالت خوب نیست؟» گفتم: «نه، دیشب بچه گریه میکرد، نخوابیدم».
……………
بچه دومم را هشت ماهه حامله بودم، مادرم و خواهرم به خانهی ما آمده بودند. یادم نیست چه حرفی زد که من جوابش را دادم. سیلی محکمی به من زد. مادرم برق از چشمانش پرید و با تعجب مرا نگاه کرد. من چیزی نگفتم. مادرم و خواهرم برای اینکه من ناراحت نشوم چیزی نگفتند و رفتند. بعد از رفتن آنها دو تا سیلی دیگر به من زد. آنقدر زرنگ بود که چون حامله بودم به جاهای دیگری نمیزد. تمام صورت و پاهایم را کبود کرد و من به بهانهی مریضی تا چند روز مدرسه نرفتم.
…………….
با هم رفته بودیم به روستایی که زادگاه شوهرم بود. ما را دعوت کرده بودند و من هم برای اینکه با آنها جور شوم بلند شدم تا در انداختن سفره به آنها کمک کنم. جوراب نپوشیده بودم. به من با ملایمت در جمع آنها گفت: «بنشین». من هم نشستم. بعد وقتی به خانه آمدیم، گفت: «تو چرا آنجا بدون جوراب بلند شدی؟ همهی مردها تو را نگاه میکردند». گفتم: «او دایی تو بود»(مرد مسنی بود). وقتی این حرف را زدم شلاق را برداشت و آنقدر پای مرا زد که تمام پایم کبود شد و مجبور بودم تا مدتها جوراب مشکی بپوشم.