صدای نسرین

خشونت بس: نسرین دختر دوم خانواده است. او دو خواهر و چهار برادر دارد.

او با اصرار توانست دیپلم خود را بگیرد. بعد از گرفتن دیپلم به زور خانواده با رضا که از بستگان دورشان بود ازدواج کرد.

رضا نه سوادی داشت نه کار درست‌وحسابی و نه سرمایه‌ای که بتوانند امورات زندگی را بگذرانند. به ناچار زندگی‌شان در خانه پدری نسرین شروع شد.

نسرین برای گذران زندگی‌شان کار می‌کرد.

رضا بی‌مسئولیت بود و گه گاه که نسرین به دلیل مشکلات زندگی با او درگیر می‌شد، با کتک خوردن نسرین دعوایشان تمام می‌شد.

او به دلیل ترس از پدرش جرئت مطرح کردن جدا شدن از رضا را نداشت و مجبور بود که همچنان به زندگی مشترک با او ادامه دهد.

از بابت رابطه جنسی هم با هم مشکل داشتند. اما نسرین در ظاهر نشان می‌داد که برایش مهم نیست که همسرش چگونه به لحاظ جنسی خود را ارضا می‌کند.

خواهرش بارها نسرین را آگاه کرده بود که رضا بیرون از خانه با کسی ارتباط دارد. با کنکاش‌هایی که نسرین کرد، از روی گوشی رضا متوجه روابط او با دختری شد. سر این موضوع دعوای سختی کردند ولی بازهم به واسطه پدر نسرین، مجبور شد به زندگی‌اش با رضا ادامه بدهد.

دومین سال زندگی‌شان، محمدرضا پسرشان به دنیا آمد. ولی هم چنان رضا به کارهای خود ادامه می‌داد و نسرین مجبور بود با کار کردن خود، خرج زندگی‌شان را دربیاورد.

بعد از چهار سال تا پای طلاق هم پیش رفتند ولی نسرین بازهم از ترس پدرش نتوانست طلاق بگیرد.

نسرین هم چنان بعد از دوازده سال با دو بچه مجبور است با رضا زندگی کند. درحالی‌که بارها متوجه خیانت‌های رضا نسبت به خودش شده، ولی هیچ کاری از دستش برنیامده است. رضا نیز هم­چنان بابت هزینه زندگی پولی به نسرین نمی‌دهد.

یک پاسخ به “صدای نسرین”

  1. غفاری

    چرا او پدرش می ترسد؟ اگر خیانت شوهرش را به پدرش بگوید شاید پدر حاظر به طلاق دخترش می شوند
    احتملا قدرت بیان حقیقت را ندارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *