خشونت جنسی در عراق: چالشهایی برای سیاست فراملی فمینیستی (۲)
خشونت بس: مقاله حاضر به قلم نادیه العلی، مدیر گروه مطالعات جنسیت دانشگاه سواس- دانشگاه لندن نگاشته شده است. نادیه از مؤسسان سازمانی ضد جنگ است و تحقیقات فراوانی دربارهی جنگ در عراق انجام داده است. وی در این مقاله، خشونتهای جنسی داعش در عراق علیه زنان، خصوصا زنان ایزدی را در بستر سابقه تاریخی خشونت جنسی و جنسیتمبنایِ گستردهتر بررسی و علیه مواضع دوگانه و در راستای نیاز به نگاه کردن به هر دو شکل ساختاری کلان قدرت مربوط به امپریالیسم، نئولیبرالیسم و جهانیشدن از یکسو، و نمودهای بومی پدرسالاری، تفاسیر مذهبی و رویهها و هنجارهای فرهنگی از سوی دیگر استدلال کرده است.
پیش از این، بخش اول مقاله «خشونت جنسی در عراق: چالشهایی برای سیاست فراملی» منتشر شد. بخش دوم مقاله را در ادامه میخوانید:
پس از حمله و اشغال توسط آمریکا
آمریکا حمله به عراق را تا حدی از طریق جلب توجه به سواستفادهی رژیم صدام حسین از زنان توجیه میکرد (العلی و پرت، 2009). نهادها و سازمانهای مردمنهاد بینالمللی (اغلب از ایالات متحده و انگلستان) برای آموزش زنان پول دریافت میکردند تا آنان را قادر کنند در برقراری صلح، بازسازی و گذار به دموکراسی مشارکت کنند (همان). پس از حمله، هیئتهای نمایندگی که از طرف خود زنان انتخاب شده بودند مرتب به واشنگتن سفر میکردند؛ کنفرانسهای مطبوعاتی به میزبانی وزارت امور خارجه برگزار میکردند و در نوامبر 2003 با رئیس جمهور بوش در کاخ سفید ملاقات کردند (مسئول مطبوعاتی کاخ سفید 2003). زمانی که همکارم نیکلا پرت در 2005 از واشنگتن بازدید کرد تعدادی از مقامات علاقهمند بودند بر دغدغهی دولت آمریکا برای حمایت از زنان در عراق و دیدنِ این که در آیندهی این کشوری نقشی ایفا کنند، تأکید بورزند (العلی و پرت، 2009:57).
به هر حال، علیرغم لفاظیها و ادعاها، حمایت و آزاد کردن زنان، مسائلِ زنان و جنسیت به سرعت، هم از دستورکار ِنیروهای اشغالگر و هم سیاستمداران عراقی خارج شد. از 2003، زنان و مردان عراقی با سطح بالایی از ناامنی، همراه با فقدان حکومت قانون روبهرو بودهاند. هر دوی این عوامل به شیوههای مختلف به افزایش خشونت جنسیتمبنا و خشونت جنسی دامن زدهاند. سایر چالشهای اصلی مربوط است به بحرانِ انسانیِ فعلی و فقدان تأسیسات زیربنایی کارآمد و کافی، فساد گسترده و دولت فرقهگرای اقتدارگرای ناکارآمد که به شدت بر نیروی شبهنظامی و سرکوب متکی است. خشونت خانگی وحشیانه، تهدیدهای زبانی و فیزیکی، اذیت و آزار جنسی، تجاوز، ازدواج اجباری –همین طور افزایش صیغه (متعه)-، قاچاق، روسپیگری اجباری، ختنهی زنان و جنایات ناموسی از جمله قتل، بخش عمدهای از تجربهی وضعیت پس از حملهی آمریکا است.
چندین گزارش و مصاحبه با فعالان حقوق زنانِ عراقی در همان چند سال اول بعد از حمله نشان میدهد که در بستر بیکاری گسترده و فقر، زنان به ویژه نسبت به سواستفادهی جنسی آسیبپذیر بودهاند. یک فعال برجسته حقوق زنانِ اهل بغداد نیز به من گفت: «شکنندگی نهادهای دولتی و ناتوانی حکومت قانون، فضا را برای باندهای قاچاق انسان، به ویژه برای قاچاق زنان و دختران به منظور سواستفادهی جنسی و روسپیگری، ایجاد کردهاست.» زنان و دختران خانوادههای فقیرِ در جستجوی کار بیشترین قربانیان قاچاق انسان بودهاند. این تنها باندهای تبهکاری عراقی نبودهاند که در انتقال زنان و دختران به سوریه، اردن، قطر و سایر کشورهای حاشیهی خلیج فارس دست داشتهاند، بلکه مطابق گزارش دیدهبان حقوق بشر(2011)، برخی افسران پلیس عراقی نیز در این کار دست داشتهاند.
بر اساس گزارش مفصلی که در 2011 توسط «اتحاد قلب زمین برای نیازهای بشر و حقوق بشر» منتشر شد، خشونت جنسیتمبنا نهادینه شده است: خشونت علیه زنان به قدر کافی به عنوان جرم تلقی نشده است و قربانیان با قوانین و عملکردهایی مواجهاند که در آن با قربانیان به عنوان مجرمان برخورد میکند. هر قانون حمایتی که ممکن است وجود داشته باشد به ندرت اجرا میشود چرا که پلیس و قضات با جرائم جنسیتمبنا و خشونت جنسی با نرمش برخورد میکنند و اجازه میدهند مرتکبان این جرائم در مصونیت، این اعمال را انجام دهند. بدون شک، و چنان که پیشتر ذکر کردم، خشونت جنسی پیش از 2003 وجود داشت. با این وجود، ناتوانی در حمایت از زنان و برپا کردن مکانیسم و روندهای آگاهیبخشی مناسب طی سالهای گذشته، یکی از شکستها و مسئولیتهای اصلی جامعهی بینالمللی، به ویژه ایالات متحده و انگلیس، در کنار بازیگران سیاسی اصلی، احزاب و دولتهای عراقی است. در همان اوایل در 2005، یک فعال حقوق زنان در مصاحبهای به من گفت:
«ارتش و پلیس عراق نه تنها در جلوگیری از خشونت علیه زنان ناتواناند بلکه خود بخشی از مشکل هستند. برای مثال، آنها با زنانی که قربانیان خشونت خانگی یا قربانیان تجاوز در زمانی که ربوده شده بودند، بدون هیچ احترامی رفتار میکردند و برخیشان حتی قربانیان را مقصر میشمارند. ما از مواردی هم خبر داریم که زنان در پایگاههای پلیس و درون زندانها مورد اذیت و آزار قرار گرفتهاند و حتی به آنها تجاوز شده است. ما سعی کردیم این موضوع را با سیاستمدارانمان مطرح کنیم، اما آن ها گوش نمیدهند. آمریکاییها و انگلیسیها هم به مسائل دیگری سرگرماند و شکایات ما را پیگیری نمیکنند.»
حدوداً یک دهه بعد، یک گزارش دیدهبان حقوق بشر(2014) به فساد سازمانیافته و اشتباهات نظام جنایی عراق پرداخت. در حالی که هم مردان و هم زنان تحت تأثیر این وضعیت قرار میگیرند، زنان به طور ویژه آسیبپذیر هستند چرا که مکرراً به عنوان مجازات اعضای مذکر خانواده که مظنون به ارتکاب جرم یا دخیل بودن در فعالیتهای سیاسی هستند، تحت بازداشت قرار میگیرند. به خاطر داغِ ننگی که زندانی شدن، خصوصاً با توجه به خطر شکنجه و سواستفادهی جنسی به همراه دارد، زنان پس از آزادی، در درون باهمستانها و خانوادههای خود، دچار آزار و اذیت، طردشدگی و محرومیت بیشتری میشوند. این گزارش بیان میکند که:
[…] زنان به تعرض جنسی تهدید شده یا مورد تعرض (گاهی در مقابل همسران، برادران و فرزندانشان) قرار میگیرند. برخی از بازداشت شدگان از فقدان حمایت کافی برای زندانیان زن در مقابل حملات نگهبانان مرد که شامل زندانیان مرد همراه نگهبانان نیز میشود، خبر دادهاند. دو زن گزارش کردند که تعرض جنسی توسط نگهبانان زندان به بارداری آنها منجر شد. زنان و مقامات گزارش دادند که این احتمال که زنی در طول مدت بازداشت و بازجویی پیش از به زندان افتادن (تحویل به زندان) مورد تعرض جنسی قرار بگیرد، بسیار بالاتر است. ام عقیل، یکی از کارمندان زندان زنان به دیدهبان حقوق بشر گفت: بسیار معمول است که زندانیان زن توسط پلیس در راه انتقال به زندان مورد تجاوز قرار گرفته باشند (دیدهبان حقوق بشر 2014).
با استناد به چندین گزارش، نیروهای آمریکایی میدانستند که بازداشتیها در مقر بازداشتگاههایی که به دفعات از آنها بازدید میکردند و تحت کنترل وزارت بودند، شکنجه میشدند و مورد بدرفتاری قرار میگرفتند (عفو بینالملل 2006). با این حال، نیروهای انگلیسی و آمریکایی نه تنها چشم خود را بر خشونتی که ارتش عراق، نیروهای شبهنظامی مختلف و باندهای تبهکار انجام میدادند میبستند، بلکه خود به طور فعال مرتکب خشونت جنسی میشدند. در طول سالها، چندین تن از کسانی که به پرسشهای من پاسخ دادهاند و در زمینهی حقوق بشر و حقوق زنان فعال هستند، دربارهی موقعیتها و موارد مختلف تعرض در ایست بازرسیها و طی گشتن خانهها، شکنجه، سواستفادهی جنسی و تجاوز در زندانها، اغلب به عنوان بخشی از عملیات ضد خرابکاری، سخن گفتهاند. در 2005، عفو بینالملل گزارش کرد که زنان بازداشتی شکنجه شده بودند، تهدید به تجاوز شده بودند، مورد سواستفادهی جنسی، از جمله احتمالاً تجاوز، قرار گرفته بودند.
مهم است که تأکید کنیم خشونت جنسی و جنسیتمبنا تنها زنان و دختران را تحت تأثیر قرار نمیدهد: مردان و پسران نیز هدف قرار میگیرند و متأثر میشوند. واضحترین موقعیتهای خشونت جنسی علیه مردان زندانی عراقی به دست ارتش آمریکایی در زندان ابوغریب، بوده است (عفو بینالملل 2006، دیدهبان حقوق بشر 2004). تصاویر شوکهکننده از مردان عراقی برهنه که سرشان را پوشانده بودند به نماد نقض گستردهی حقوق بشر و ریاکاری به نام دموکراسی و حقوق بشر به دست اشغالگران تبدیل شدهاست. با این حال، مردان به خاطر تن ندادن به هنجارهای جنسیتی نیز توسط میلیشای وابسته به احزاب سیاسی و همچنین توسط گروههای شورشی مورد حمله قرار گرفتهاند. مردان مظنون به «داشتن رفتار همجنسگرایانه یا به قدر کافی”» مردانه نبودن به طور فزایندهای در خطر بودهاند و توسط میلیشیای اسلامگرا مورد تعرض قرار گرفته و کشته شدهاند (دیدهبان حقوق بشر 2009). در 2012، موجی از قتلهای به اصطلاح “emo killings” به راه افتاد که اغلب پسران نوجوان و مردان جوانی را هدف میگرفت که مدلهای مو، لباسها و سلیقهی موسیقیشان از طرف مهاجمان زیادی زنصفت دانسته میشد (لانگ[1]، 2012). آن چه در مرکز و جنوب عراق به وجود آمدهاست ملغمهی مسمومی از فرقهگرایی اسلامی، اقتدارگرایی و نظامی شدن روزافزون جامعه است که همهی این عوامل ایجاد و رشد مردانگیهای نظامی شده را تشدید میکند؛ نوعی مردانگی که اغلب مستقیماً به اَعمال بیش از پیش خشونتآمیز مربوط است.
اقلیم کردستان عراق
در اقلیم کردستان عراق (اقلیم) که از 1991 عملاً خودمختار است، وضعیت در مجموع از نظر امنیت، بهبود زیرساختها، مجلسی کارا با مشارکت فعالانهی نمایندگان زن و سازمانها و فعالانِ حقوق ِ زنان پرشمار که موفق شدهاند برای اصلاح چندین قانون مربوطه اِعمال فشار کنند، بهتر است. با این حال، در آن جا خشونت جنسی و جنسیتمبنا هم گسترده است، به ویژه به شکل جنایات و قتلهای ناموسی، خودکشی زنان، خودسوزی و ختنهی زنان. اقلیم از موضوعات مربوط به زنان و جنسیت استفاده کرده است تا با تأکید بر ارزشهای دموکراتیک، سکولارتر و پیشروانهاش، مرزهای محدودهی خود را از حکومت مرکزی در بغداد متمایز کند. این موضوع به فعالان حقوق زنان و نمایندگان زنِ مجلس کمک کرده است تا در زمینهی حمایت قانونی از زنان و جرمانگاری خشونت جنسیتمبنا پیشرفتهایی حاصل کنند. با این وجود، چنان که بگیخانی (2005، 2010) و دیگران اشاره کردهاند، در واقعیت به نظر میرسد اقلیم کردستان در اجرایی کردن واقعی قوانین جدید سرمایهگذاری کمتری کرده باشد و بیشتر مایل است که شیوههای سنتیتر را برای روبهرو شدن با خشونت جنسی و جنسیتمبنا دنبال کند و مکانیسمهای حل اختلافهای خانوادگی و قبیلهای را به کار ببندد که اغلب به ضرر دستیابی زنان به عدالت تمام میشود. به رغم بافت سکولارتر و پیشروانهتر نسبت به مرکز و جنوب عراق، نمیتوان شیوهای را که سیاستمداران کُرد موضوعات جنسیتی ابزاری میکنند، نادیده گرفت.
چندین نویسنده دربارهی خشونت جنسی و جنسیتمبنا در اقلیم با ارجاع به پدرسالاری، فرهنگ قومی، ملیگرایی، میلیتاریسم و اسلامگرایی طرح بحث کردهاند (مجاب 2001،2004؛ بگیخانی 2010،2005). اخیراً مینو علینیا (2013) تحلیل عمیقی از جنایات ناموسی ارائه کرده است که در آن به شیوهای که ساختارهای مختلف قدرت باهم تلاقی میکنند تا یک «گفتمان هژمونیک از ناموس» ایجاد کنند، توجه کرده است. علینیا همچنین با در نظر آوردنِ تقاطع سرکوب قومی و ملی، به حاشیه رانده شدن اقتصادی، پدرسالاری، مذهب، ساختارهای قبیلهای و خویشاوندی و همچنین آواره شدن و نظامی شدن جامعه، بر اهمیت مفاهیم و درکهای غالب و متداول از مردانگی در کنترل بدن زنان، سکسوالیتهشان و «شرف و ناموس»، تأکید میکند.
همچنان که علینیا از توضیحات کلیتر بر مبنای فرهنگ، مذهب، قبیلهگرایی و ملت، فاصله میگیرد، مریوان کانی[2] (2015) بینش ریزبینانهتر و عمیقتری را با اشاره به این موضوع ارائه میدهد که تحولات در هنجارها و ارزشهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به یک «سرگشتگی هنجاری[3]» و سربرآوردن اشکال جدیدی از مردانگی در کنار مردانگیهای هژمونیک پیشمرگهای، منجر میشود که همه به افزایش خشونت جنسیتمبنا کمک میکنند. به نظر من، «سرگشتگی هنجاری» دریچهی تحلیلی بسیار خوبی است برای کشف تأثیر تغییراتِ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متأخرتر در اقلیم کردستان. اما استدلال هم میکنم که رویکرد متقاطع کلیدی است و ما نیاز داریم دربارهی تقاطع ساختارهای سرکوبگر –چنان که علینیا نشان میدهد- بسیار دقیق باشیم. پدرسالاری، ملیگرایی، قبیلهگرایی و اسلامگرایی، همراه با مردانگیهای هژمونیک در بسترهای تاریخی مشخص و به موازات اقتصادسیاسیهای متغیر، سمتگیریهایشان عوض میشود و برای این که به قدر کافی توضیح داده شوند، نیازمند پژوهش تجربی عمیق هستند. این بصیرت جدید تنها به اقلیم کردستان مرتبط نیست، بلکه در فضای گستردهتری نیز قابل به کار بستن است و قطعاً هنگام تحلیل خشونت جنسی در مرکز و جنوب عراق نیز متأثر کننده و تلخ است.
در سراسر عراق و اقلیم کردستان، کسانی که مرتکب خشونت جنسی و جنسیتمبنا میشوند از تمامی اقشار با پسزمینههای مختلف قومی، مذهبی و طبقاتی هستند و در میانشان از نیروهای اشغالگر گرفته تا مقامات دولتی و لشگری، گروههای مقاومت و خرابکار، باندهای تبهکاری و آشنایان و خانوادهها وجود دارد. اشکال گوناگون خشونت در کارند تا به مردانگیها و زنانگیها در بستر وضعیت پس از حمله شکلی نو دهند. اما این انواع خشونت به عنوان ابزارهایی برای اشکال جدیدی از سیاستورزی نظامی شده، اقتدارگرایانه و همچنین فرقهگرایانه به کار بسته میشود. نیروهای اشغالگر، به ویژه ایالات متحده، بر خلاف لفاظیهایشان به سرعت هر نوع تعهد اولیه به برابری و عدالت جنسیتمبنا را به فراموشی سپردند. همانند نخبگان سیاسیِ غالباً فرقهگرا و فاسد عراقی، سیاستمداران و ارتش ایالات متحده و انگلیس نیز نه تنها بر سر مسائل جنسیتی به مثابهی بخشی از تغییر سمتگیری کلیشان از سوی امنیت انسانی به سمت امنیت ملی مصالحهکاری کردند و کوتاه آمدند، بلکه به افزایش و متراکمتر شدن خشونت جنسی از زمان حمله تا کنون نیز کمک کردهاند.
داعش: خشونت جنسی توجیه شده بر مبنای عقاید
از زمانی که داعش، موصل و شهرهای مهم غربی عراق را در 2014 تصرف کرد، تصاویر دلخراش و گزارشها از زنان و دختران ایزیدی که مورد تعرض جنسی قرار گرفته بودند به طور گسترده در رسانه و حلقههای سیاستگذاری دست به دست شده است. روایتها از بردهداری جنسی سیتماتیک و سازماندهیشده، ازدواجهای اجباری، تعرضات جنسی و تجاوز، بسیاری از مردم در سراسر جهان را در بهت فرو برده و تکان داده است. علاوه بر هولناک بودن و حجم سواستفادهها، آن چه این سبعیتهای جنسی و اشکال انسانیتزدایی را به طور ویژه هولناک و نفرتانگیز کرده است، بردهداری جنسی جنگجویان داعش و رفتار آنان با اقلیتهای مذهبی است[4].
ایزیدیها، یک اقلیت مذهبی باستانی با پسزمینهی قومی کُردی، آسیبپذیرترین گروه بودهاند، اما دیگر اقلیتهای مذهبی از جمله مسیحیان، صابئیها، شبک، ترکمن و همچنین شیعیان و حتی زنان سنی نیز توسط جنگجویان داعش مورد سواستفاده قرار گرفتهاند. شواهد متعددی از تجاوز گسترده به زنان اقلیت مذهبی زیر پرچم جهاد نکاح (آمیزش جنسی به عنوان بخشی از مبارزه) وجود دارد. وعدهی دسترسی جنسی به زنان و دختران از بخشهای اصلی استراتژیِ جذب نیرو و خوراک پروپاگاندای داعش بوده است (سازمان ملل 2015).
وسعت و سطح بیرحمی جنگجویان داعش به طور گسترده مستند شده است (عفو بینالملل 2014، دیدهبان حقوق بشر 2015، دفتر کمیسر ارشد حقوق بشر در هیئت یاریرسانی ملل متحد در عراق [5] 2014، مرکز خبری سازمان ملل، 2015). شواهد عینی بازماندگان، به خصوص زنان جوان بازماندهی ایزیدی از اسارت گریخته، بردهداری جنسی، کتک زدن، ازدواج اجباری و تجاوز دل را به درد میآورد و خلاصه کردن آن در این جا غیرممکن است. بر اساس مصاحبههای من با فعالان زن کرد/ عراقی، به نظر میرسد بسیاری زنان، از جنگجویی به جنگجوی دیگر دست به دست میشدند، گاهی از طریق فروخته شدن و گاه به عنوان هدیه. به نظر میرسد تجاوز و ازدواج اجباری بخشی از نسلکشی گستردهتر ایزدیها و انسانیتزدایی سیستماتیک از اقلیتهای غیرمسلمان باشد. وقوع مداوم خشونت جنسی بخشی جداییناپذیر و اساسی از شکل افراطی مردانگی نظامی شده و مسلط داعش است که در یک سیستم به شدت پدرسالار از نقشهای جنسیتی صُلب و قطبی شده، تنیده شده است. جدا از میزان قساوتها، آن چه این خشونت را به ویژه هولناک میکند، شیوهی پرداختن داعش به توجیه آنها بر مبنای عقایدش است. برای نمونه، در اکتبر 2014، نشریهی انگلیسی زبان داعش به نام دبیغ عنوان کرد که به جنگجویانش زنان و دختران اسیر ایزدی را به عنوان «غنیمت جنگی» داده است. این نشریه خشونت جنسی را به این وسیله توجیه میکند که اسلام رابطهی جنسی با “بردگان” غیرمسلمان، از جمله دختران “کنیزان” و همچنین زدن و فروش آنان را مجاز میداند (دیدهبان حقوق بشر 2015). در یکی از شمارههای بعدی دبیغ (شمارهی 9) در قسمت «از طرف خواهرانمان»، یک زن عضو داعش، مقالهای طولانی دربارهی نقش بردگانِ زن در به اصطلاح دولت اسلامی را منتشر و بر اهمیت به اسلام گرویدن بیدینان از جمله «دختران برده/ کنیزان» تأکید کرده است (المهاجره[6]، 2015).
با این وجود، در حالی که به طور گستردهای در رسانهها و حلقههای سیاسی دربارهی کشتار و جنایات علیه زنان و دختران ایزدی بحث میشود، به نظر میرسد کار بسیار کمی برای حمایت واقعی از کسانی که گریخته و جان سالم به در بردهاند، صورت میگیرد. بسیاری از کسانی که به پرسشهای من پاسخ گفتند بر شرایط عمومی زندگی پناهندگان ایزدی و مسیحی تأکید کردند، آن هم در زمانی که امکانات اقلیم کردستان به خاطر میزبانی صدها هزار تن از پناهندگان سوری و آوارگان در داخل عراق رو به اتمام است و در حالی که خود اقلیم به خاطر تعارض سیاسی با دولت مرکزی عراق دچار بحران اقتصادی است. هیچ یک از کشورهای اروپایی یا آمریکای شمالی که از خشونت داعش به خشم آمدهاند، پیشنهاد نکردند که تعداد قابل توجهی پناهندهی ایزدی بپذیرند یا به اقلیم کردستان برای مواجهه با بحران پناهندگان کمک به طور جدی کمک کنند.
هنوز در درون جماعت ایزدی داغ ننگ مربوط به تجاوز بسیار پررنگ است و بر اساس اظهارات عفو بینالملل و تعدادی از فعالان حقوق زنانِ کُرد که با زنان ایزدی کار کردهاند، بسیاری از خانوادهها از تجاوز سیستماتیک حرف میزنند، اما انکار میکنند که هیچ یک از آشنایان زنشان مورد تجاوز قرار گرفته باشند (عفو بینالملل 2014). همزمان پژوهشگران عفو بینالملل شاهد بودهاند که زنان و دخترانی که از اسارت داعش فرار کردهاند، برای صحبت کردن با رسانهها، اغلب بدون این که رضایت آگاهانهشان را به دست آورند، تحت فشار قرار میگیرند (همان):
یک زن به عفو بینالملل گفت که به جایی رفته که فکر میکرده است آن جا برای حملههای عصبیاش مراقبت پزشکی دریافت خواهد کرد، اما به جای آن، یک تیم تلویزیونی منتظرش بودهاند که میخواستند با او مصاحبه کنند. دو زن دیگر گفتند که یک مرد غریبه که خود را پزشک معرفی کرده بود اما به نظر خبرنگار میرسید، به ملاقات آنها آمد: «او گفت برای این که افسردگیمان را درمان کنیم باید از خانه بیرون بیاییم و در مزارع قدم بزنیم و جلوی آفتاب بنشینیم. او دوربین بزرگی داشت و از ما فیلم گرفت اما گفت که صورتهایمان را نشان نمیدهد.» سه دختر که همان موقع که پژوهشگران عفو بینالملل در حال مصاحبه با آنها بودند، یک تیم خبری تلویزیونی برای تهیه گزارش از ایشان سر رسید. آنها گفتند که نمیخواستند با خبرنگارها صحبت کنند، اما حس کردند که نمیتوانند مصاحبه را رد کنند چرا که خانوادهای که میزبانشان بود خبرنگارها را آورده بود (عفو بینالملل 2014).
بر اساس مستندات دیدهبان حقوق بشر (2015) روشن نیست که آیا پزشکان رضایت آگاهانهی دختران و زنان را پیش از انجام معاینات پزشکی برای تعیین مورد تجاوز قرار گرفتن، کسب میکنند یا خیر. برخی زنان نیز هرگز جواب آزمایشها را دریافت نمیکنند. مشخص است که سواستفاده لزوماً پس از فرار از دست داعش پایان نمییابد.
دنیز کاندیوتی[7] (2007) ما را به این چالش میکشد که انواع و اشکال مختلف خشونت جنسی و جنسیتمبنا در ارتباط با بازیگران اجتماعی متفاوت در افغانستان را مسئلهمند کنیم و فرق بگذاریم میان خشونت «خصوصی» در میان خانوادهها و انواعی از خشونت که در درگیریها به عنوان یک ابزار هراسافکنی سیستماتیک به کار میرود و بالاخره اجرای مجازاتهای اسلامی در ملاعام که با طالبان عجین میدانیم. آن نوع از خشونت که توسط جنگجویان داعش اِعمال و توسط این گروه تبلیغ میشود را میتوان با مجازاتهای اسلامی اجرایی که کاندیوتی به آن اشاره میکند، مقایسه کرد.
وضعی دشوار برای همبستگی فراملی فمینیستی
خشونت جنسی و جنسیتمبنا تنها به عنوان گفتمانی نژادپرستانه و دگرسازی[8] توسط قدرتهای امپریالیستی و رأیدهندههای راستگرا در غرب به کار گرفته نمیشود، بلکه در هر لحظه از تضادهای سیاسی و فرقهای در عراق امروزی این گفتمانهای مرتبط با خشونت جنسی به عنوان یک ابزار قطبیکننده و سیاسی میان سیاستمداران و کنشگران سربرآورده است. چنان که قبلاً استدلال کردهام (العلی، 2014) ما به لحاظ نظری و سیاسی نیاز داریم تشخیص دهیم که خشونت جنسی و جنسیتمبنا پشتوانهی بخش بزرگی از خشونت ساختاری و سیاسیای است که شاهد آن هستیم. این نوع خشونت برای فرقهگرایی و برای اشکال افراطی اقتدارگرایی ضروری است. خشونت جنسی که اغلب به عنوان یک افزونه[9] در نظر گرفته میشود، در واقع، عنصر اصلی همهی اشکال و روندهای محدود کردن، کنترل، سرکوب، به حاشیه راندن و حکمرانی بر باهمستانهاست.
تاریخی کردن خشونت جنسی به ما اجازه میدهد تا هماکنوننگری[10] را که این چنین در رسانهها و گفتمانهای سیاسی گسترده است، به چالش بکشیم و هم مفاهیم ذاتگرایانه دربارهی «فرهنگ آنها» یا «مذهب آنها» را. رویکردی تاریخی رابطهی متقابل پیچیدهی بین عوامل بینالمللی و فراملی، منطقهای، ملی و محلی را در شکل دادن به بسترهای خاص اقتصاد سیاسی و اجتماعی-تاریخی که در آن خشونت جنسی میتواند گستردهتر شود، برملا میکند. به نظر من، و چنان که در بالا با جزئیات بحث شد، موقعیتمندیای که در سیاست فراملی فمینیستی ریشه دارد نیازمند فرارفتن از مواضع دوگانهی اشکال کلانِ قدرت مربوط به امپریالیسم، نئولیبرالیسم و جهانیسازی از یک سو و توجه به نابرابریهای محلی و منطقهای و اشکال قدرت مرتبط با پدرسالاری، هنجارهای فرهنگی و تفاسیر و عملکردهای مذهبی از سوی دیگر است. اعمالِ خشونت جنسی و جنسیتمبنا در سطح محلی نه تنها صورتبندی و بیان پدرسالاریهای محلی تنیده در اقتصاد سیاسیهای مشخص و اغلب در حال تحول بلکه صورتبندی و بیان امپریالیسم و نئولیبرالیسم فراملی هم هستند. با این حال با قاطعیت میگویم که در حالی که روندهای کلان به وضوح صورتبندی و بیان محلی اَشکال قدرت را تحت تأثیر قرار میدهند و فرم میدهند، این دو سطح فراملی و محلی را نمیتوان درهم ریخت و مضمحل کرد. از قضا از نظر من، ارائهی توضیحی مبسوط دربارهی اشکال مختلف خشونت جنسی صرفاً از طریق ارجاع به تاریخ استعمار و امپریالیسم، یا در بافتار عراق، تاریخ حمله و اشغال، موجب نادیده گرفتن عاملیت بازیگران محلی، مانند رهبران سیاسی و نیروهای شبهنظامی و همچنین مردان در سطح فردی میشود. این مردان به لحاظ تاریخی، چنان که بحث تاریخی من نشان میدهد، اگر نه محرکان خشونت جنسی، همدستان آن بودهاند.
سخن گفتن از شیوههای ادغام و به وجود آمدن خشونت جنسی و جنسیتمبنا در روندهای گستردهتر اقتدارگرایانه، پدرسالارانه و فاشیستی، امری چالشبرانگیز است. بسیج شدن بر علیه خشونت جنسی و مشارکت در کار تبلیغی و ترویجی حتی از آن هم پیچیدهتر و همچنان پراضطراب و تنش باقی میماند (العلی-2014). چنان که در این مقاله سعی کردم نشان دهم هر بسیج و مطالبهی سیاسی در زمینهی خشونت جنسی و جنسیتمبنا با پیچیدگیها و دشواریهای مربوط به مسبوق به سابقه بودن و تسلسل این نوع خشونت در هر برههی زمانی خاص رو به رو است؛ اما امکان تحقق این نوع بسیج و مطالبه وقتی با رویکری تاریخی به آن نگاه میکنیم، حتی دور از دسترستر نیز میشود.
مانند بسیاری دیگر از دانشگاهیان و فعالان فمینیست، ذهن من برای صورتبندی و بیان یک همبستگی فمینیستی فراملی منسجم در این برههی تاریخی، بسیار متناقض و پراکنده است. مواضع سیاسیِ قبلی من از نظر رد امپریالیسم و مداخلات نظامی نواستعماری و نیاز به راهحلهای سیاسی غیرخشونتآمیز، واضح و روشن بودهاند.
با این وجود، نابترین مفاهیم صلحطلبانه و خواست مقاومت غیرخشونتآمیز در مقابل تهدیدات، کشتارها و جنایات مرتبط با داعش انتزاعی و بلاموضوع است. موضع من به معنای در آغوش کشیدن ناگهانی مداخلات نظامی به عنوان راهی برای آزادی زنان نیست، اما در مواقع مشخصی مداخلات نظامی هدفمند ممکن است به کسانی که زندگیشان را هنگام مقاومت علیه سازمانها و ایدههای فاشیستی و نسلکشانه به خطر میاندازند، یاری رساند. و البته من این جا از زنان و مردان کُردی سخن میگویم که به شاخهی نظامی حزب اتحاد دموکراتیک کردستان (PYD) یعنی یگانهای مدافع خلق (PYG) و یگانها مدافع زنان (YPJ) و همچنین حزب خواهر آنها: حزب کارگران کردستان ( پکک PKK) است. هدف دفاع از خود و صدها هزار غیرنظامیِ در خطر خشونت داعش است که آنها را به نبردی مسلحانه برانگیخته است.
با این حال، نبرد مسلحانه هر قدر هم که حیاتی باشد به خودیِ خود نه هدف بلکه ضرورتی است در بستر پروژهی سیاسی وسیعتری که برابری و عدالت جنسیتی را در مرکز خود قرار داده است. خیلی زود است که ارزیابی کنیم کنفدرالیسم دموکراتیک برابریطلبانه آن طور که رهبر زندانی پکک عبدالله اوجان از آن طرفداری میکند، به جز به وجود آوردن جنگجویان زن و رهبران سیاسی زن چطور عمل خواهد کرد. با این حال، واضح است که سیاستهای اعلامی و عملکرد این احزاب و جریانهای سیاسی که در حزب دموکراتیک خلقها در ترکیه هم بازتاب مییابد، نه تنها از ناسیونالیسم محدود کُردی فراتر میروند، بلکه امروزه مترقیترین و حساسترین بینش نسبت به جنسیت را در منطقه ارائه میدهد.
من استدلال میکنم که این بافتار مشخص، به طور کلی از حملات هوایی به اهداف داعش در سوریه کاملاً متفاوت است. مداخلهی طولانی مدت نظامی در سوریه تنها به تلفات انسانی در ابعاد بسیار بزرگ و بیخانمانی مردم منجر شده و بالقوه در افزایش رادیکال شدن مردم مؤثر بوده است، به علاوه طبیعت درگیریها در سوریه بسیار پیچیدهتر است. در بستر سوریه به صورت کلیتر، احتمال حملات هوایی هدفمند به اهداف مشخص داعش بسیار کمتر از احتمال این حملات در کوبانیِ اشغال شده به دست داعش در رُژاوا (شمالِ سوریه یا غرب کردستان) بود. در این میان، نیروهای مخالف با داعش نیز بینهایت مختلف هستند و شامل بسیاری گروههای افراطی اسلامی، گروههای شبهنظامی و گروههای مسلح به شدت زنستیز و خشن نیز میشود. در پایان، به نظر میرسد که این مداخلهی نظامی نسنجیده در سوریه، علت اصلی بیشترین تلفات انسانی و خشونت در درگیریهای اخیر، یعنی رژیم بشار اسد را نادیده میگیرند.
مسائل عینی بسیارِ دیگری وجود دارند که همبستگی فمینیستی فراملی میتواند و باید به آنها بپردازد. اولین گام فشار آوردن به دولتهای خود برای تغییر مواضع ریاکارانهشان با بازیگران منطقهای، از همه مهمتر ترکیه، قطر و عربستان سعودی است. برای نمونه، دولت اردوغان به طور فعالانه از داعش حمایت میکند، برای آنها اسلحه، رفت و آمد آزادانه و جنگجو فراهم میکند و اخیراً مواضع پکک را بمباران و فعالان چپگرا را که علیه داعش مقاومت میکنند، بازداشت و به مردم کُرد ساکن در جنوب شرقی ترکیه وحشیانه حمله میکند. تا کنون این عمل ترکیه هیچ فریاد اعتراضی را در پی نداشته یا فشار واقعیِ بینالمللی بر دولت ترکیه وارد نشده است. خواستهی مهم دیگری که فمینیستها میتوانند برای آن تلاش کنند پایان دادن به مصونیت در موارد مرتبط با خشونت جنسی و جنسیتمبنا و تأکید بر بستر تاریخی و حیطهی وسیع خشونت جنسیتمبنا و عاملان آن است. همزمان، فمینیستها در اروپا و آمریکایی شمالی این مسئولیت را دارند که بیشتر و بیشتر در مباحثات و سیاستها پیرامون مهاجرت مداخله کنند. در طول سالهای گذشته، مهاجرت و کنترل مرزها به طور فزایندهای به موضوعاتی فمینیستی بدل شدهاند که شکلهای متقاطع جاری قدرت را بازتاب میدهند.
در پایان، من از ارتباط متعهدانه، روابط و همکاری نزدیکتر با سازمانها و فعالان زن ِعراقی و کُرد، در منطقه و در دیازپورا حمایت میکنم. فعالان حقوق زنان در مرکز و جنوب عراق و همین طور در اقلیم نه تنها برای قربانیان خشونت جنسی و جنسیتمبنا کمک بشردوستانه، مشاورهی رفاهی و قانونی ارائه کردهاند، بلکه برای این قربانیان سرپناه فراهم کردهاند و اکنون شجاعانه علیه تمام اشکال خشونت جنسی و جنسیتمبنا فعالیت میکنند، برای اصلاحات قانونی و تغییر در رویکردهای فرهنگی فشار میآورند، در فضاهای رسانهای سعی در بالابردن سطح آگاهی دارند و همدستی سیاستمداران که اغلب مرد هستند را به چالش میکشند. فعالان حقوق زنان عراقی و کُرد در صف مقدم مبارزه با فساد، نبود شفافیت، اقتدارگرایی و فرقهگرایی هستند. علیرغم این پیشنهادهای مشخص و عینی، من همچنان باور دارم که حدی از عدم قطعیت، فروتنی و شک باید بخشی باشد جداییناپذیر از هر همبستگی فمینیستی فراملیای در این زمانهی پرآشوب.
منبع:
Al-Ali, Nadje. ‘Sexual violence in Iraq: Challenges for transnational feminist politics’, SOAS University of London, European Journal of Women’s Studies, March 1, 2016.
ارجاعات :
Abu-Odeh, L (2015) ―Holier than though: The anti-imperialist versus the local activist‖, Open Democracy 50.50. 4 May 2015. https://www.opendemocracy.net/5050/lama-abu-odeh/holier-than-thouantiimperialist-versus-local-activist (accessed 28 June 2015)
Al-Ali, N (2007) Iraqi Women: Untold Stories from 1948 to the Present. London & New York: Zed Books.
Al-Ali, N (2014) “Reflections on (counter) revolutionary processes in Egypt‘, Feminist Review 106: 122-128 (February 2014).
Al-Ali, N and Pratt, N (2009) What kind of Liberation? Women and the Occupation in Iraq. Berkeley: University of California Press.
Al-Ali, N and Pratt, N (2011) ‘Conspiracy of Near Silence: Violence against Iraqi Women.’ Middle East Report (MERIP), 258, pp. 34-37.
Alinia, M (2013) Honor and Violence against Women in Iraqi Kurdistan. New York & London: Palgrave Macmillan.
Alliance for Human Needs & Human Rights, (2011) “Institutionalized Violence Against Women and Girls in Iraq‘. http://www.scribd.com/doc/49420024/Institutionalized-iolence-Against-Women-andGirls-in-Iraq.
Al-Muhajirah U S (2015) “Slave girls or prostitutes‘? Dabiq No 9, 44-49. http://media.clarionproject.org/files/islamic-state/isis-isil-islamic-state-magazineissue%2B9-they-plot-and-allah-plots-sex-slavery.pdf
Amnesty International (2001) “2001 Annual Report on Iraq‘. http://www.atour.com/news/international/20010710l.html
Amnesty International (2005) “Iraq – Decades of suffering: Now women deserve better. http://www.endfgm.eu/content/assets/Iraq_Decades_of_suffereing__Now_women_deserve_better.pdf
Amnesty International (2006) “Beyond Abu-Ghraib: detention and torture in Iraq‘. March 2006. http://www.amnestyinternational.be/doc/IMG/pdf/MDE140012006_IRAK.pdf
Amnesty International (2014) “Escape from Hell: Torture and Sexual Slavery in Islamic State Captivity in Iraq‘, December 2014. http://www.amnesty.org.uk/sites/default/files/escape_from_hell__torture_and_sexual_slavery_in_islamic_state_captivity_in_iraq_-_english_2.pdf
Begikhani, N. (2005) “Honour-based violence among the Kurds: The case of Iraqi Kurdistan‘. In Honour: Crimes, Paradigms and Violence against Women, Welchman L & Hussain S (eds.). London & New York: Zed Books.
Begikhani, N et al. (2010). Final report: Honour-based violence (HBV) and honourbased Killings in Iraqi Kurdistan and in the Kurdish diaspora in the UK.
Beghikani, N (2014) “Sexual violence as a war strategy‘. Your Middle East. 23 September 2014. http://www.yourmiddleeast.com/columns/article/sexual-violence-as-a-war-strategyin-iraq_25812
Cockburn, C (1999) The Space Between Us: Negotiating Identities in Conflict. London: Zed Books.
Cockburn, C (2004) “The continuum of violence: A gender perspective on war and peace‘, in Giles, W. and Hyndman, J. (eds.) Sites of Violence: Gender and Conflict Zones. Berkeley: University of California Press, 24-44.
Cockburn, C (2007) From Where We Stand: War, Women’s Activism and Feminist Analysis. London: Zed Books.
Efrati, N (2012) Women in Iraq: Past Meets Present. New York: Columbia University Press
El-Tahawy, M (2012) “Why do they hate us?, in Foreign Policy, May/June 2012, http://www.foreignpolicy.com/articles/2012/04/23/why_do_they_hate_us
Enloe, C (1987) “Feminist thinking about war, militarism and peace‘, in Hess, B.B. and Feree, M.M. Analyzing Gender: A Handbook of Social Science Research, Newbury Park: Sage, 526-47.
Enloe, C (1990) Bananas, Beaches & Bases: Making Feminist Sense of International Politics. Berkeley: University of California Press.
Enloe, C (2000) Maneuvers: The International Politics of Militarizing Women’s Lives. Berkeley: University of California Press.
Foreign & Commonwealth Office (2002) ―Saddam Hussein: Crimes and Human Rights Abuses.‖ November 2002. http://usiraq.procon.org/sourcefiles/FCOSaddamdossier.pdf
Hardi, C (2012) Gendered Experiences of Genocide: Anfal Survivors in KurdistanIraq. Farnham: Ashgate.
Human Rights Watch (2004) The road to Abu Ghraib‘, June 2004. http://www.hrw.org/sites/default/files/reports/usa0604.pdf
Human Rights Watch (2009) “Iraq: Stop Killings for Homosexual Conduct‘, 17 August 2009. http://www.hrw.org/news/2009/08/17/iraq-stop-killings-homosexual-conduct
Human Rights Watch (2011) “At a Crossroads: Human Rights in Iraq Eight Years After the US-Led Invasion‘ (New York, February 2011). http://www.hrw.org/sites/default/files/reports/iraq0211W.pdf
Human Rights Watch (2014) “No one is safe‘: Abuses of Women in Iraq‘s Criminal Justice System‘. http://www.hrw.org/reports/2014/02/06/no-one-safe
Human Rights Watch (2015) “ISIS Escapees describe systematic rape: Yezidi survivors in need of urgent care‘. April 14 2015. https://www.hrw.org/news/2015/04/14/iraq-isis-escapees-describe-systematic-rape
Kandiyoti, D. (2007) “Between the Hammer and the Anvil: Post-conflict reconstruction, Islam and Women’s Rights’, in Third World Quarterly Vol. 28 , No. 3, 2007, pp. 503-517.
Long, S (2012) “Massacre of emos in Iraq goes to the core of damaged society‘, The Guardian – Comment is free. 18 March 2012. http://www.theguardian.com/commentisfree/2012/mar/18/iraq-massacre-emoskilling-gay
Malik, N (2012) “Do Arab men hate Arab women? It‘s not that simple! ―, Comment is Free, The Guardian; 25 April 2012;http://www.guardian.co.uk/commentisfree/2012/apr/25/arab-men-women-monaeltahawy?newsfeed=true
Mlodoch, K. (2009) “We want to be remembered as strong women and not as shepherds – Anfal surviving women in Kurdistan-Iraq struggling for agency and acknowledgement‘, in Journal of Middle East Women’s Studies vol. 8, Issue 1, (Winter 2012): 63-91.
Mojab S (2001) (ed) Women of a Non-Nation State: The Kurds. Mazda CA: Costa Mesa.
Mojab, S (2003) “Kurdish Women in the Zone of Genocide and Gendercide‘, AlRaida Vol XXI, No 3 (Fall 2003): 20-25.
Omar, S (1994) “Honour, Shame and Dictatorship‘, in F. Hazelton (ed.) Iraq since the Gulf War: Prospects for Democracy. London & New York: Zed Books.
Office of International Women‘s Issues (2003) ―Iraqi Women under Saddam‘s Regime: A Population Silenced. March 20 2003. http://2001-2009.state.gov/g/wi/rls/18877.htm
Rohde, A (2010) State-Society Relations in Ba‘thist Iraq. London & New York: Routledge.
Russell, B (2002) ―Blair Hears Iraqi Women‘s Stories of Abuse and Suffering.‖ Independent, December 3 2002.
Seikaly, S & Mikdashi M,(2012) ―Let‘s Talk About Sex‖, Jadaliyya, 25 April 2012, http://www.jadaliyya.com/pages/index/5233/lets-talk-about-sex
UNAMI OHCHR (2014) “Report on the Protection of Civilians in Armed Conflict in Iraq‘, 6 July – 10 September 2014. http://www.ohchr.org/Documents/Countries/IQ/UNAMI_OHCHR_POC_Report_FIN AL_6July_10September2014.pdf
UN New Centre (2015) “Sold for a packet of cigarettes: UN envoy fights to help women suffering sexual violence in the Middle East‘, 18 June 2015. http://www.un.org/apps/news/story.asp?NewsID=51196#.VZ1NjO1VhHw
White House Office of the Press Secretary (2003) ―President Bush Meets with Iraqi Women Leaders.‖ November 17 2003. http://georgewbush-whitehouse.archives.gov/news/releases/2003/11/20031117-4.html
Wibben, A (2004) “Feminist international relations: Old debates and new directions‘. Brown Journal of World Affairs, 10 (2) 97-114.
Wibben, A (2011) Feminist Security Studies: A Narrative Approach. London & New York: Routledge.
پانوشتها:
[1] Long
[2] Mariwan Kanie
[3] normative disorientation
[4] در شمارهی چهارم نشریهی «دبیغ»، مجلهی دیجیتال انگلیسی زبان داعش نوشته شده است که بر اساس شریعت و آیات قرآن، اعضای مؤنث فرقهی ایزدی را میتوان شرعاً به اسارت گرفت و به زور مجبور به صیغه شدن یا بردگی جنسی کرد.
http://media.clarionproject.org/files/islamic-state/islamic-state-isis-magazine-Issue-4the-failed-crusade.pdf
[5] , United Nations Assistance Mission for Iraq Office of High Commissioner for Human Rights
[6] Al Muhajara
[7] Deniz Kandiyoti
[8] othering
[9] Add-on
[10] presentism: تعمیم دادن غیر تاریخی ایدهها و رویکردهای امروزی به رخدادهای گذشته