در خانه مستقل امن زنان، تصمیماتمان مشورتی است
خشونت بس: خانه امن یا سرپناه[1]، مکانی محرمانه است که برای پناه گرفتن افراد از عواملی که برای آنها خطرساز هستند مانند خشونت خانوادگی استفاده میشود. خانه امن زنان، خانههایی است برای حفاظت از زنان در برابر خشونت خانوادگی. در آلمان بیش 123 خانه مستقل زنان و 400 خانه امن زنان بهطور کل وجود دارد. هما مرادی یکی از فعالان جنبش مستقل زنان است که در یکی از خانههای مستقل زنان بیش از 16 سال است که فعالیت میکند.
مرادی زمانی که در ایران بود به مدت 11 سال در جنوب تهران (میدان اعدام، جوادیه، انتهای شاهپور، فلکه چهارم خزانه، نازیآباد و خانیآباد نو) و یک سال هم در شیراز معلم و دبیر فیزیک و ریاضی بود. او لیسانس علوم سیاسی و اقتصادی خود را از دانشگاه ملی ایران گرفت. سپس دو سال دوره فشرده دبیری در رشته ریاضی و فیزیک را گذراند؛ دورهای که به همراه آن بهصورت تماموقت در مدارس کار میکرد. وی که از فعالان سازمانهای سیاسی چپ بوده و در کمیسیون زنان و دختران جوان کار میکرد، قبل از دستگیری وسیع شهریور ۶۵، در همین سال موفق به خروج از ایران شد و زندگی در تبعید را آغاز کرد.
به گفته وی، در آلمان ۱۰ سال طول کشید که لیسانسش پذیرفته شود، اما منتظر نشد و به تحصیل در رشته علوم تربیتی در دانشگاه کلن پرداخت. وی که در کنار تحصیل به صورت تماموقت هم کار میکرد، سرانجام در سال 2005 دوره فوقلیسانس خود را به پایان رساند. موضوع پایاننامه او «خشونت خانگی؛ خانه مستقل امن زنان کلن، تجربه موفق در تئوری[2]» بود. هما دو فرزند 23 و 22 ساله دارد و از 17 سال پیش سرپرستی انها را بهتنهایی عهدهدار است. آنها او را از همان کودکی، در آغاز کودکانه و هماکنون نیز بسیار همراه و همیار بودهاند. موضوعی که به فعالیت او در خانه امن مستقل زنان در کلن مربوط بود.
پیش از این، متن گفت و گو با منیژه مرعشی، مشاور «آپنا غار» (یکی از خانه های زنان در شیکاگو) را درباره تجربه او در زمینه کار با زنان خشونت دیده و عملکرد خانه زنان، منتشر کردیم. اکنون با هما مرادی به گفتوگو نشستیم تا تجربهی او را از فعالیت در خانه مستقل زنان بشنویم.
از چه زمانی به کار در زمینهی خشونت خانوادگی علاقهمند شدید و خواستید در یک خانه امن کار کنید؟ چند سال است کار میکنید و چه مسئولیتی در این خانه دارید؟
من از سال 1992 عضو انجمن زنان ایرانی-آلمانی کلن هستم که این انجمن هم طبق اساسنامهاش، خود را بخشی از جنبش جهانی مستقل زنان میداند و در جهت رهایی زنان علیه زنستیزی مبارزه مستمر میکند. ازجمله فعالیتهای سالهای اخیر انجمن، همکاری برای برپایی 24 امین کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان ایرانی در دانشگاه کلن، 2013، با عنوان «زن، تن و اختیار» که حدود 500 نفر از سراسر جهان در آن شرکت داشتند و همچنین چهلمین سمینار سراسری تشکلها و زنان مستقل در کلن، تحت عنوان «تاثیر رشد بنیادگرایی بر وضعیت زنان و نقش جنبش زنان». انجمن زنان ایرانی-آلمانی به دنبال برقراری ارتباط پویا و برابر با زنان آلمانی و غیر آلمانی بیش از 15 سال است که یکی از موسسین زنان بنفش در کلن است که حاوی 10 پروژه زنان مستقل علیه خشونت بر زنان و دختران در کلن، کار تبلیغاتی-سیاسی مستمر دارد.
از سال 1996 به مدت دو سال در پروژه زنان مستقل المانی با نام «زنان علیه بیکاری» مشاوره میدادم. در همین پروژه به همراه سیما راستین (که همچنان در این پروژه فعال است)، بخش مشاوره را برای زنان خارجی (مهاجر و پناهنده) بنیانگذاری کردیم. از سال ۱۹۹۹ در خانه امن مستقل زنان کار میکنم. محورهای کارم مشاوره، کار سیاسی_تبلیغاتی و سازمانیابی تشکلها با فرم سازمانیِ مسطح است. به مدت ۱۵ سال است که دو بار در سال دورههای آموزشی را با پروفسور درتی فرینگس میگذرانم که در این دورهها او ما را در جریان همه تغییرات حقوق زنان خارجی میگذارد.
به دلیل تربیت در فضا و تربیت زن ورانه در خانوده، بخصوص پدرم، یادم نمیآید کی مساله زنان و مبارزه علیه خشونت برایم مهم نبوده است.
اولین خانه مستقل امن زنان کلن در نوامبر ۱۹۷۶ با داستانی بسیار جذاب توسط پرفسور ماریا میس و 15 زن دانشجویش تاسیس شده است. در سالهای 68 میلادی به بعد فضای اروپا در تبوتاب جنبشهای ایمانسیپاسیون بود. از جمله جنبش جوانان و جنبشهای مستقل زنان. زنان از جایگاه درجه دوی خود در احزاب ناراضی بودند و در یکی از تظاهرات حزبی در اوایل دههی 70 در فرانکفورت بهسوی سخنرانهایی که همه مرد بودند، گوجهفرنگی و تخممرغ گندیده پرتاب کردند و اکثرا از احزاب خارج شده و جنبش مستقل زنان را پایهگذاری کردند. در همین سالها ماریا میس استاد مدرسه عالی کلن بود و در یک سمینار دانشگاهی در رابطه با تاریخچه مبارزات زنان با دانشجویانش بحثهایی درگرفت. زنان جوان با برسی این تاریخچه، دیدند که چگونه است پس از اینهمه مبارزه، زنان تقریبا به هیچکدام از خواستههایشان دست نیافتهاند. بخصوص در ارتباط با مبارزه علیه خشونت بر زنان. در همین سال، فکر کنم بهار 1976 اولین خانه امن زنان در لندن و پس از آن در تابستان 1976 در برلین با تصرف یک ساختمان دولتی بنیان گذاشته شد. 15 زن دانشجوی جوان به همراه ماریا میس تصمیم گرفتند خانه امنی را هم در شهر کلن تاسیس کنند. نامهای به مسئول شهری نوشتند. او پاسخ داد که ما در کلن مشکل خشونت علیه زنان نداریم و تعداد مردان خشونت گر آنقدر کم است که میتوان آنها را در یک گاری کوچک جمع کرده و به بیرون شهر راند! از همینجا زنان این مبارزه را به خیابانها منتقل کردند. در مرکز شهر شروع به جمعآوری امضا کردند: آیا شما مورد خشونت واقع شدهاید؟ آیا شما زنی را میشناسید که مورد خشونت قرار داشته باشد؟ در عرض چند ساعت بالای سه هزار امضا جمع شد و درهمان روز، همگان به سالن اصلی شهر دعوت شدند: «وعده ما امشب ساعت 8 شب در سالن گورتزنیش!». با اینکه شاید این داستان را بارها تعریف کردهام، بازهم از یادآوری آن از شدت شوق اشک از چشمانم جاری میشود.
آن شب انجمن زنان به زنان کمک میکنند … در کلن متولد شد؛ انجمنی که تمام خانههای مستقل زنان را در شهرهای گوناگون تشکیل داده است و در سراسر آلمان مدیریت حدود 123 خانه مستقل امن زنان را به شیوه سازمانیابی مسطح به عهده دارد. بقیه 277 خانههای زنان، یا دولتیاند و یا کلیسایی. آنها خیلی هم خوب کار میکنند ولی اساس کارشان با خانههای مستقل بسیار متفاوت است. این تفاوتها به لحاظ نگاه به مسئله خشونت علیه زنان، به لحاظ تئوری، اجتماعی-سیاسی و عملی است. این مهمترین مسئله است که در آغاز تاسیس خانه زنان در بستر تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میباید به بحث گذاشته شود. توضیح این تفاوت در مجال کوتاه نمیگنجد.
دومین خانه مستقل امن زنان کلن که من آنجا کار میکنم، سال ۱۹۹۱ بنیانگذاری شده است. متاسفانه در حال حاضر به دلیل تقاضای بالای زنان خشونت دیده، پنج سالی است که تلاش میکنیم خانه سوم را هم تاسیس کنیم.
خانهای که شما تحت آن کار میکنید تحت نظر چه نهادی کار میکند و در کجا قرار دارد؟ در تجربه شما آیا تا به حال شده کسی از مکان خانه خبردار شود یا آسیبی به شما و دیگر مسئولان خانه یا مددجویان وارد کند؟
خانههای مستقل زنان که زیرمجموعهی انجمن زنان به زنان کمک میکند، غیردولتی است و به هیچ حزب سیاسی وابستگی ندارد. خانههای زنان دیگری هم در آلمان موجودند که کلیسایی یا دولتی هستند، اما شکل کارشان با خانه مستقل زنان کاملا متفاوت است. آدرس خانه مخفی است و خوشبختانه تا کنون موفق شدهایم که آن را همچنان مخفی نگاه داریم.
متاسفانه یکبار شوهر یک زنی که ۴ تا بچه هم داشت، آن زن را در سالن دادگاه به قتل رساند! یکی دو بار هم مردی با تعقیب زنش موقع دیدار بچهها، جلوی خانه [زنان] آمده بود، اما ما بلافاصله آن زن و فرزندانش را به آدرس دیگری فرستادیم.
تحت چه شرایطی افراد به خانه امن سپرده میشوند؟ چگونه ارجاع داده میشوند؟
زنان باید حتما با تصمیم خودشان به یک شماره تلفنی که در دسترس همگان هست به ما زنگ بزنند، هیچ شرطی، به غیر از آنکه تحت خشونت و تهدید هستند برای پذیرش آنها نداریم. فقط آدرسشان نباید در نزدیکی ما باشد، فرزند پسرشان را فقط تا ۱۲ سالگی میپذیریم. اگر بیماری اعتیاد و یا روانی داشته باشند، چون ما همکار پزشک نداریم، نمیتوانیم آنها را بپذیریم.
مهمترین چالش شما در مدت فعالیتی که داشتید چه بوده؟
چالش من در تمامی مدت فعالیتم؛ روابط و مناسبت قدرت، تمرکز قدرت، هیرارشی[3] با ابزار سوسیالیزاسیون[4] و خشونت در تمامی سیستمهای توتالیتر از جمله سیستم پدر-مردسالار (نه فقط در رابطه با زنان بلکه در مجموع)؛ درآمیختگی تئوری و عمل و تلاش برای تکوین تئوریهای نوین برآمده از عمل؛
توانمندسازی و خروج از جایگاه فرودستی، سازمانیابی (بهخصوص فرم مسطح سازمانیابی) و ایجاد شبکههای همکاری برابرحقوق، تلاش برای ایجاد ارتباط پویا، خلاق و برابر حقوق میان جنبشهای مدنی (جنبشهای زنان، جوانان، ستم ملیتی و کارگری و عدالت اقتصادی و اجتماعی، بهمثابه ارکان اصلی جنبش مقاومت و تغییر)؛
زنان: بخشی از نیروهای تولید و بازتولید سیستم پاتریاشال (نظام پدر-مردسالاری)؛
و یکی از مهمترین چالشها: تلاش برای پیوند جنبش زنان خارجی با هم و با زنان فمینیست و ضدّ نژادپرستِ آلمانی اروپایی و جهانی.
گزارش خانه امن آیا در دادگاه بهعنوان مدرک پذیرفته میشود؟
گزارش ما در دادگاه تاثیر دارد. دادگاه رسما فقط مدارک و گزارشهای ادارهجات دولتی را از جمله اداره جوانان و کودکان، پلیس و یا پزشک قانونی و یا اداره خارجیان را میپذیرفت. اما در سالهای اخیر و با موج تبلیغاتی علیه خشونت خانگی، تمامی گزارشهای ما تقریبا مثل مدرک ارزشگذاری میشود. حتی قبل از این ماجراها هم، من و همکارانم هرگاه گزارشی از وضعیت زن دادهایم با تلاش برای جمعآوری شاهدان، از جمله معلم مدرسه و یا مهدکودک، همسایه و… خلاصه آنچه گرفتنی بود، گرفتهایم.
بودجه خانه امن توسط چه نهادی تامین میشود؟
۹۰ در صد بودجه خانه زنان را شهر و ایالت میپردازد و ۱۰ در صد آن را باید خودمان از طریق کمکهای مالی جمع کنیم، اگر نتوانیم، بودجه کسر میشود. یکی از تفاوتهای خانههای مستقل با دیگر خانههای امن این است، که ما تمامی تصمیماتمان مشورتی است، پذیرش زنان و سیاست و تبلیغات را فقط خودمان در اختیار داریم و هیچ ارگانی اجازه دخالت در کار و سیاست ما را ندارد. به همین دلیل خاری محسوب میشویم در پوست سیاستهای اداری. اما به دلیل قوت جنبش زنان (که بهشدت هم پراکنده و غیرسازماندهی شده است)، همچنان میتوانیم این سیاست را بهپیش ببریم.
خدمات خانه امن براساس قانون مقابله با خشونت خانوادگی چه چیزهایی است؟ مثلا آیا اشتغالزایی برای فرد خشونت دیده هم از وظایف آن است؟
زن و فرزندانش در درجه اول میبایستی احساس امنیت کنند، بعد تلاش میکنیم شرایطشان را از هر نظر پایدار نگه داریم، بهخصوص به لحاظ اقتصادی و حقوقی. زنان خارجی میبایستی طبق قانون سه سال همسر مردی باشند و با او زندگی کنند تا بتوانند در آلمان اقامت خود را دریافت کنند. اما از قدمهای اولیه، ما میبایستی مدارکی را جمع کنیم که بتوانیم خشونت بر او را ثابت کنیم. ما در تمامی این سالها موفق شدهایم این کار را انجام دهیم. کار بسیار سختی است.
خانههای [امن] دولتی و کلیسایی معمولا به خاطر این دشواری، از پذیرش زنانی که مشکل اقامت دارند یا به زبان آلمانی مسلط نیستند، «غیرمستقیم» و گاه مستقیم سر باز میزنند. بهشدت به این سیاست خانههای امن مستقل مغرورم.
ما تلاش میکنم زنان را در فرصتی که در خانه امن زندگی میکنند، به تواناییهای نهفته در خودشان و امکان رشد این تواناییها واقف کنیم. اکثر زنان وقتی به خانههای خود میروند، از این زمان بهخوبی یاد میکنند و آن را بهنوعی مدرسه خودباوری میدانند.
شما آیا به کسی که بدون اوراق هویت باشند (پناهنده، بدون کارت و …) خدمات ارائه می دهید؟ تحت چه شرایطی و چگونه؟ از چه مقطعی به بعد به اداره پناهجویان یا مهاجران سپرده میشود؟
ما اصلا کارت شناسایی و پاسپورت هیچ کسی را کنترل نمیکنیم. هر چه او به ما بگوید حتی اگر نامش را هم درست نگوید، میپذیریم. مگر آنکه خودش [اوراق هویتش] را به ما نشان بدهد که اگر مشکل اقامتی دارد ما به آن بپردازیم. ولی اوراق را کنترل نمیکنیم. ما بخشی از جنبش زنان هستیم که معتقدیم دولت و ما وظیفه داریم از زنان با هر ملیت، یا با اقامت و بی اقامت، و … در مقابل خشونت محافظت کنیم، تمام! باقیاش برای ما دیگر فرمالیته است.
خانه امن بهصورت قانونی تا چه زمانی از بازمانده خشونت خانوادگی حمایت میکند؟ آیا حداکثر زمانی برای آن مشخص شده است؟ مثلا بعد از دادگاه هم ممکن است خشونت دیده در خانه امن باقی بماند؟ وقتی دستور حمایتی[5]تمام بشود یا بعد از حکم دادگاه چنانچه زن از خانه امن بیرون آمده باشد، آیا مددکار موظف وی در خانه امن، وظیفه سرکشی به زندگی زن را دارد یا نه؟ اگر بله تا چه زمانی این سرکشی ادامه دارد؟
مدتزمان در خانه مستقل محدود نیست. البته دولت سالهاست که سعی میکند آن را محدود کند، اما ما آن را نمیپذیریم. با این وجود، به دلایل گوناگون، اقامت در خانه امن دیگر لازم نیست. وقتی زنان ترسشان از بین میرود، وقتی میبینند که تهدیدهای [شوهرانشان] از قبیل بدون من هیچی نیستی! بچهها را از تو میگیرم و برمی گردونمت به کشورت!… تو زن ناتوان و بیماری هستی… و … مزخرف و پرت بوده، وقتی میبینند اگر بخواهند، میتوانند! دیگر وقت رفتن است و حتی لحظهای هم در این جای تنگ و پر جمیعت و مشکل نمیخواهند بمانند! ۳ تا ۶ ماه، حد متوسط تغییر زنی قربانی و بیپناه و غمگین به زنی توانا و شیرِ بیشه است.
وقتی دستور حمایتی تمام بشود یا بعد از حکم دادگاه چنانچه زن از خانه امن بیرون آمده باشد، آیا مددکار موظف وی در خانه امن، وظیفه سرکشی به زندگی زن را دارد یا نه؟ اگر بله تا چه زمانی این سرکشی ادامه دارد؟
برای پذیرفتن زنان در خانه امن، هیچ دستوری لازم نیست! زنان به ما تلفن میکنند و چنانچه زنی خود را در خطر خشونت و تعقیب بداند، ما او را، اگر جا داشته باشیم خواهیم پذیرفت.
ما تلاش میکنیم، زنان را در نزدیکی آدرس زندگیشان به مرکز مشاوره و انجمنهای کمکرسان در نزدیکی آدرسشان، وصل کنیم. دو تا سه ماه بعد از رفتنش، مرتب به ما سر میزنند. آنها به دلیل اعتمادشان، خصوصیترین مشکلاتشان را همچنان گاه فقط با ما در میان میگذارند. حتی اگر سالها هم از رفتنشان گذشته باشد، اجازه دارند تلفنی یا با وقت قبلی بیایند و مشاوره بگیرند.
حدود ۵۰ درصد زنان فراری آلمانی هستند، و در این جمع رنگووارنگ… بهترین امکان را دارند که با زنان از ملیتهای گوناگون آشنا شوند و دوستانی برای همراهی یکدیگر برای تمام عمر شوند.
اگر زنی خودخواسته خانه امن را ترک کند، آیا حمایتها از او قطع میشود؟ چه تغییری در حمایتها صورت میگیرد؟
اگر زنی خودخواسته خانه را ترک کند، اگر بخواهد میتواند از امکان مشاوره استفاده کند. اما ما مرکز مشاوره نیستیم، امکان زمانی ما محدود است، برای همین هم تلاش ما وصل زنان به یک مرکز مشاوره دیگر هست.
یکی از اصول کاری ما این است: آموزش و پرورش، خودباوری و خروج از نقش قربانی است (از آینه بپرس نام نجاتدهندهات را…) و هنگامیکه زن، نقش فاعلیت خود را بیاموزد و یا دوباره به یاد آورد، میداند که تصمیم و پاسخگویی به عهده فرد اوست! ما تلاش میکنیم، زنان تصمیم زندگیشان را خودشان بگیرند. در نتیجه مسئولیت تصمیم با خودشان است. این پروسه بسیار مهم است، زن را از حالت مفعول و قربانی خارج میکند، به او امکان فعالیت میدهد، با موفقیت حتی قدمهای کوچک، او به آنچه که می تواند روز به روز بیشتر باور میکند، و او به آنچه که میکند افتخار میکند، در این مرحله رشد فردی و توانایی او آنچنان سرعتی می یابد، که کار ما تقریبا پایان یافته است. بسیاری از انها حتی آغاز می کنند به دیگرانی که کم و بیش سر گذشتی چون او داشته اند کمک کنند، بعضی از آنها در این مرحله به “دعوت” ما برای همکاری در کارهای سیاسی و تبلیغاتی با علاقه جواب مثبت می دهند و اینجا بار دیگر نام “انجمن اولیه: زنان به زنان کمک می کنند” به هدف خود در عمل سیاسی و اجتماعی خود هم دست می یابد . وظیفه ما فقط آن است که با اطلاعات همهجانبه، او را از نتایج تصمیمش و آلترناتیوهای دیگر با اطلاع کنیم. تصمیم، نتایج و مسئولیت با اوست!
آیا حضور پلیس در خانههای امن اجباری است؟ چه نهادی وظیفه حمایت از خانههای امن در مقابل هجوم مردهای ناراضی دارد؟ ضمانت اجرای قانون در زمینهی تخلف مردی که به خانه امن نزدیک یا وارد میشود چیست؟
اصلا پلیس در خانه [زنان] ما اجازه حضور ندارد. گاه که ما خودمان به آنها نیاز داریم، موظفاند با لباس شخصی بیایند که خاطرات بد حضور آنان، زنان و کودکان را نیازارد.
کودکان هم از این خدمات بهرهمندند یا فقط زنان؟ اگر زنی خشونت ببیند حق دارد بچهاش را هم همراهش به خانه امن ببرد؟ اگر بچه قربانی هم مورد کودکآزاری واقع شود آیا نهادهای حمایتی میتوانند به خانه امن معرفیاش کنند؟ اگر نه، تکلیف کودک چه میشود؟
کودکانِ زنان هم با آنها میآیند و درست همانقدر جدی گرفته میشوند که مادران آنها. همکاران من در بخش کودکان و جوانان، در واقع حکم وکیل را عهده دارند و آنها را همهجا همراهی میکنند حتی در برابر مادران خودشان. ما نمیتوانیم کودکان بیسرپرست را بپذیریم، اما آنها خانهی جداگانه دارند.
اصولا باید خانه امن در محلی مخفی باشد تا امکان دسترسی برای مرد وجود نداشته باشد؛ اما آیا امکانات ارتباطی مثل تلفن در آن وجود دارد؟ اگر مردی از این طریق از مکان مطلع شد چه راهکاری برای مقابله با آن هست؟ مثلا در این صورت آیا محل خانه امن زن تغییر میکند؟
زنانی که خانه [زنان] را ترک کنند بهاجبار یا آگاهانه، گاه از روی بیمسئولیتی و گاه بی دقتی(آنها چون ترس خود را از دست میدهند، حفظ آدرس مخفی، بطور اتو ماتیک دیگر از ذهنشان پاک میشود ) آدرس ما را مخفی نگاه نمیدارند. در این صورت در عرض ۲۴ ساعت باید خانه را ترک کنند، البته به آنها کمک میکنیم جای دیگری را پیدا کنند. در خانه امن ما همه گونه وسایل ارتباط از جمله تلفن، اینترنت (امن شده )، موجود است. البته داشتن موبایل با کارت و شماره جدید، حتی لپ تاپ دیگر جز وسایل روز مره زنان است. اگر همسر(و یا پدر، مادر، برادر ) خشونت گر آدرس او را به دست بیاورند، ما می توانیم به سرعت او را به آدرس خانه امن دیگری منتقل کنیم.
برخی معتقدند که خانه امن، مکان مناسبی برای حمایت از زن خشونت دیده نیست و ممکن است او را در انزوا نگه دارد. چه گونه حمایتی میتواند جایگزین آن باشد؟
با ۶ ماه و تا ۱ سال زندگی در خانه زنان، که حداقل شانس زندگی با حداقل ۱۵ زن و ۲۰ بچه در سنین مختلف با فرهنگ و ملیت گوناگون همهچیز هست به غیر از ایزولاسیون! البته به نظر من هم، خانه امن زنان فقط بیشترین بازدهیاش ۶ ماه است، که زنان ترسشان را از دست بدهند. اصلا برای درازمدت راهکار خوبی نیست. در آخر اینکه، من بهشدت مخالف «اینهمانی» هستم. حتی اگر به دنبال استفاده از تجارب برای حتی هدف مشترک (مثلا تاسیس خانه امن زنان) هستیم، بهتر آن است، که تجارب را در نقاط گوناگون جمع کنیم، شرایط خودمان را، وسایل و ابزار و امکاناتمان را (از جمله؛ شرایط و قرارهای مابین خودمان را برای کار مشترک) و بهخصوص محدودیتها و کمیها و نیازهایمان را برآورد کنیم، هرچند ماه یکبار آن را بهروز کرده، کار سیاسی تبلیغاتی و جمعآوری و وسعت بخشیدن شبکههای کمکرسانی به این کار را سامان داده و جزء اولویتهایمان قرار بدهیم. همانطور که میدانیم، خشونت علیه زنان ساختاری ست و در سیستم نهفته است، برای مبارزه با آن نیز میباید ساختاری عمل کرد، عمل را به تئوری و راهکارهایی جدید تبدیل کرد. والا با آنکه حتی رها شدن یک زن و فرزندان او از چنگال خشونت بسیار ارزشمند است؛ اما چاره کار نیست. نظریهها و تجارب گوناگون را اگر خواستیم به کار بگیریم، زمانی کارساز خواهد بود که بر بستر تاریخی، سیاسی، شرایط حقوقی و قانونی و آمادگیِ پذیرش فرهنگی منطبق کنیم. یک مفهوم مناسب خلق کرده و مراتب آن را با تجربه روزمره صیقل دهیم. از صمیم قلب برای همه انسانهایی که با معضل خشونت علیه زنان، این یادگار دوران بربریت تاریخ بشری، که مدام لباس روز به تن کرده و به همین دلیل همچنان موجود است، از جمله شما، آرزوی موفقیت میکنم.
ما هم برای شما آرزوی موافقیت داریم و سپاس از وقتی که گذاشتید
FootNotes:
[1] shelter
[2] systemische, konstruktivistische und interkulturelle Pädagogik
[3] Hierarchy سلسله مراتب
[4] Socialization جامعهپذیری، اجتماعی کردن
[5] protection order
سلام ،
می توانم ایمیل و یا شماره تلیفونی شماره داشته باشم.
سلام. ایمیل سایت [email protected]